حتی تا اول ماه مه ۱۹۴۵ هم، روزی که یوزف گوبلز، وزیر پروپاگاندای رایش سوم در زیرزمین پناهگاه پیشوا در باغ خیابان ویلهلم برلین خودکشی کرد، نمیدانست حریف اصلیش در جبههی متفقین کیست. بارها پروپاگاندای انگلیس را تحقیر و تمسخر کرده بود. ۱۹۴۲ در یادداشتهای روزانهاش نوشته بود: «پروپاگاندای انگلیس آنقدر سفیه و احمق است، که به منظور مقابله، کافیست آن را عینا منتشر کنیم. و همین آن را تکذیب و خنثی هم میکند.»(۱) ناکامی ماشین پروپاگاندای انگلیس در آن سالها، آنطور که پژوهش امروز روشن کرده است، نه به دلیل حماقت، بلکه بیشتر به این خاطر بود که گوبلز، مردم رایش را طی سالهای متمادی تحت شدیدترین و تهاجمیترین متدهای شستشوی مغزی و القائات، در مقابل هر نوع پروپاگاندای خارجی ایمنسازی کرده بود. دستگاه گوبلز اما با شروع جنگ و در جریان حمایت از جریانات فاشیستی در اروپا، مانند جنگ داخلی ۱۹۳۷ در اسپانیا و حمایت از ژنرال فرانکو، بسیار زود شروع به توسعه و ارتقای روشهای پروپاگاندای برون مرزی کرد و در مسیر راهاندازی «ایستگاههای رادیویی سیاه»، ادارهای مستقل موسوم به «بورو کنکوردیا»(۲) را تشکیل داد. این دسته از رادیوها در مورد کشور و یا هویت فرستنده و همچنین در مورد مواضع سیاسی، اهداف، آمران و ماموریت خود، به شنوندگانشان اطلاعات نادرست میدادند. به همین جهت: «سیاه».
سیاه ولی تنها محدود به ایستگاههای رادیویی رایش نماند. بزودی در جوار ایستگاههای رادیویی بورو کنکوردیای گوبلز، بر روی امواج کوتاه، فرستندههایی سر برون آوردند که گویندههایشان خود را نازیست تندرو و ذوب شده در کیش پیشوا معرفی میکردند و یا سربازانی که عاشق هیتلر بودند و رویکرد ارتش نازی و نحوه برخورد با دشمنان رایش را بسیار «لطیف و نرم» توصیف میکردند. اینها ولی آلمانی نبودند. گویندهها هم نازیست نبودند. ایستگاههای رادیویی هیچکدام تحت نظارت وزارتخانهی دکترِ لنگ، یوزف گوبلز نبودند. پی دبلیو ای،(۳) کارگروه جنگ سیاسی، مخفیانه در داخل وزارت خارجه بریتانیا ایجاد شده بود و کسی که ماموریت راهاندازی و سرپرستی این ایستگاههای سیاه رادیویی به وی محول شده بود، «تام دلمر»(۴) نام داشت. اکثر مردم آلمان در زمان جنگ فکر میکردند که این رادیوها آلمانی هستند. «رادیو دویچلند» که یکی از تولیدات پی دبلیو ای بریتانیا بود حتی توسط شخص گوبلز هم تحسین و تائید شده بود.(۵) «دنیس سیفتن تام دلمر» در برلین بدنیا آمده و تحصیل کرده بود. لهجه برلینی داشت. دیلی اکسپرس و بی بی سی را پشت سر گذاشته بود و میرفت تا در مقابله با ماشین پروپاگاندای نازیها، به ماموریت از سوی «کارگروه جنگ سیاسی» پادشاهی متحد بریتانیا از دل «ایستگاههای رادیویی سیاه»، کانسپتی را در حیطهی «جنگ روانی» به کمال برساند که در سیاهی روی «آر ام فا پی»(۶) رایش سوم را سفید کرده بود و تا به آن روز خام و بدوی بود: پروپاگاندای سیاه!
سفید، خاکستری، سیاه
به طور کلی انواع پروپاگاندا به سه دسته تقسیم میشوند. پروپاگاندای سفید، خروجی نهادها و دستگاههای رسمی حکومتی است، منشاء خود را پنهان نمیکند و به راحتی قابل شناسایی است: روزنامه کیهان، صدا و سیما با تمام زیرمجموعههای داخلی و برون مرزی، بخش رسانهای وزارتخانههای دولتی، رسانهی رسمی قوه قضائیه (میزان) و یا مجلس (خانه ملت)، ایرنا، بی بی سی، وی او ای، دویچه وله، آر اف آی، رادیو مسکو و … محتوی و اطلاعات مربوط به این دسته ماهیت ابزاری دارند، در راستای اهداف سیاسی حکومت هستند و بار ایدوئولوژیک سنگینی بر دوش میکشند.
فرستنده یا همان منشاء پروپاگاندای خاکستری به طور واضح مشخص نیست یا به عمد پنهان و استتار شده است. خاکستری معمولا ظاهر خود را به “رسانه خصوصی و غیروابسته” مزین میکند، از تنوع محتوی و دیدگاه برخوردار است، یکی به نعل میزند، یکی به میخ. نمونههای شناخته شده و معروف این نوع پروپاگاندا شبکه «آر تی» (راشا تودی سابق) و «اسپوتنیک» روسیه هستند که با ظاهر رسانهی غیروابسته و مستقل فعالیت میکنند، ولی در واقع بلندگوهای پوتین هستند. طیف وسیعی از رسانههای اپوزیسیون ایرانی نیز در همین دسته قرار میگیرند، که محتوی و گرایشهای اعضای تیم گردانندگان آنها، جای برای گمانهزنی در مورد منشاء، تامینکنندگان منابع مالی و اهداف سیاسی آنها باز میکند. به عنوان مثال سرمایهگذاران اصلی گرایشات تجزیهطلبی و قومگرایی در پروپاگاندای خاکستری در حال حاضر عربستان سعودی و متحدینش هستند. «ایران اینترنشنال» و در همان حوالی، «ایرانوایر» در این پهنهی خاکستری فعالیت میکنند. بخش فارسی بی بی سی نیز، که در تبلیغات خود و از سوی مجریان برنامهها و مسئولانش همواره ادعای بیطرفی و استقلال را مطرح میکند، سعی در پنهان کردن آنچه را دارد که در «توافقنامه مجوزش» به روشنی بیان شده بود و هم اکنون نیز مستند است. در توافقنامهی ۷ جولای ۱۹۶۹ «منافع ملی» آخرین کلمات این توافقنامه بین «اف سی او» و بخش خارجی بی بی سی را تشکیل میدادند و در نسخه کنونی به صراحت «ترویج و تقویت منافع پادشاهی متحد بریتانیا» و “اهداف دراز مدت” آن درج شدهاند.(۷) از «انصافنیوز» و «زیتون» تا «فارسنیوز» و «تسنیم» و صدها نشریه و پایگاه خبری و رسانهی آنلاین در بین آنها، که همگی بدون استثنا تحت نظارت شورای سیاستگذاری و زیر ذرهبین نهادهای اطلاعاتی محتوی تولید میکنند، اما همزمان خود را “رسانهی مستقل” معرفی میکنند، دقیقا در همین گسترهی خاکستری و مهآلود پروپاگاندای حاکمیت جای دارند. همگی بخشی از سیستم را نمایندگی میکنند، بدون آنکه وابستگی و مناسباتشان با باندها و جریانات داخل حاکمیت را شفاف و واضح مشخص کنند.
سیاه اما، انتهای دیگر پروپاگاندا و پیچیدهترین نوع آن است: تماما بریتانیایی و از دل وزارت امور خارجهی چرچیل و در جریان جنگ جهانی دوم، به منظور مقابله با «آر ام فا پی» گوبلز و تحت نظارت «اف سی او»(۸) و ماموریت تام دلمر توسعه و کمال یافت. این نوع پروپاگاندا تماما در سرزمین دروغ لانه کرده است. هیچ چیز در مورد هویت فرستندهی آن حقیقت ندارد. اطلاعاتی که از این کانال سیاه به بیرون تراوش میکند، تماما ساختگی، غیرواقعی و با هدف تخریب و ضربه زدن ساخته، پرداخته و منتشر میشوند. «اینجا گوستاو زیگفرید آینس است. شِف در خدمت شماست»، با این کلمات، تام دلمر زهر پروپاگاندای سیاه را روی امواج کوتاه رادیویی در ۳۱ متر، درون خاکریزهای ارتش آلمان نازی جاری میکرد. به گردانهای ورماخت میگفت: «نیروهای ما»، متفقین را «دشمن» خطاب میکرد و وقتی از بمباران شهرهای آلمان حرف میزد، اصطلاح «حملات تروریستی» را برای آنها به کار میبست. خودش را عاشق پیشوای آلمان معرفی میکرد. لحن حرف زدنش مبتذل و آمیخته با فحش و الفاظ رکیک بود. اغلب در مورد فساد مالی و قاچاق و داستانهای عشقی اعضای ارشد حزب نازی آلمان حرف میزد و یا جوکهای جنسی که سربازها در توالتهای پادگانها برای هم تعریف میکردند را بازگو میکرد.(۹)
پروپاگاندای سیاه هرگز از روبرو وارد نمیشود، جبهه نمیگیرد. از در پشتی، با لباس و زبان و فرهنگ و گرایشها و امیال و آرزوهای حریف وارد میشود. برای کارساز بودن، پروپاگاندای سیاه نیاز به اعتماد و باور مخاطب دارد؛ اعتماد به صحت اطلاعات و فرستندهی آن. در غیر این صورت، احتمال اینکه مخاطب سر از کار دربیاورد و نگذارد که از او به عنوان ابزار در این بازی استفاده شود، بسیار است. به همین سبب، «پیام سیاه» این نوع پروپاگاندا باید دقیقا برای مخاطب خاص، با شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خاص وی تنظیم شده باشد. این مهم را هاشمی رفسنجانی به درستی درک کرده بود. امیر عباس تقی پور، مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات، یک سال و نیم پس از پخش اولین برنامهی تلویزیونی بی بی سی فارسی از طریق ماهواره، گفتگوی مفصلی با رفسنجانی، که از او به عنوان “رئیس دفتر پرسنلی شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی” نیز به کنایه یاد میشود، انجام داد: «بی بی سی در واقع برای نیل به اهدافی که دارد حرفهای عمل میکند. هم در عربی و هم فارسی، اینها حرفهای عملی میکنند. خبرنگاران و گویندههای ورزیدهای دارند و از لحاظ جامعه شناسی و روابط عمومی مطلعند. […] باید اولاً واقعیت محیط و مخاطب را بشناسیم. ثانیاً حرفهایی که مخاطب را فراری بدهد، نگوییم و حرفهایی بزنیم که وجدان طرف را قانع کند. البته اگر کسی خودش عقیدهای دارد، حرفهای خودش را هم در آن قالب میتواند در بیاورد. ما توقع نداریم بیبیسی بیاید سیاست کشور خودش را فراموش کند. سیاست آن کشور را در هر برنامهای میبینید، حتی سیاست استعماریاش را. با شیوهای حرفهای خود را در مغز مردم جا میکند. ما باید با دانش روانشناسی، جامعهشناسی و پیشبینی آینده آشنا باشیم. الان خیلی چیزها در اطلاعرسانی شرط است. من از سبکی که دارد عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطب شناستر و حقیقتگوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند.»(۱۰)
به نظر میآید رفسنجانی در این جملات دقیقا کانسپت پروپاگاندای سیاه دلمر را به سبک تفسیر قران حوزوی ترجمه کرده باشد. تام دلمر نیز معتقد بود که نمیشود همان پروپاگاندای سفیدی، که به بریتانیاییها عرضه میشود را به خورد سربازان نازی در جبهه جنگ داد. با آنها باید خودمانیتر و صادقانهتر عمل کرد. دلمر منظورش را با این تمثیل معروف تفهیم کرد: «تنها یک راه برای مقابله با نازیها وجود دارد. آنهم این است: همزمان در سوپشان تف کنی و شعار “هایل هیتلر” سر دهی». منابع اطلاعاتی تام دلمر همان منابعی بودند که پروپاگاندای گوبلز نیز با آنها کار میکرد: روزنامهها و رسانههای خبری رایش سوم. اخباری که دلمر منتشر میکرد لزوما دروغ نبودند. او وسواس شدیدی نسبت به دروغ داشت و میگفت: «من اگر دورغ بگویم، فقط و فقط عامدانه و دقیق دروغ میگویم».(۱۱) و اینگونه بود که دلمر پیش از آنکه بستههای کوچک اطلاعات تخریبی را که عملکردشان در دراز مدت حتمی بود، در لابلای اخبار جاسازی کند، فریاد میزد: «هایل هیتلر!». فرمول مشهور او که نسبت تظاهر و پنهانکاری با تخریب، دروغ و یا لجنپراکنی را مشخص میکند، این بود: «پوشش، پوشش، لجن، پوشش، لجن.»(۱۲) به عنوان مثال در رادیوی مخصوص سربازان، «رادیو کاله»(۱۳) میگفت: «یگانهایی که به عنوان یگان کارآمد و قوی تشخیص داده شوند، به جبههی شرق منتقل میشوند. تحسین و ترفیع در فرانسه، یعنی مرگ حتمی در روسیه».

سال ۱۳۵۶ رادیو بی بی سی فارسی مخاطب خاص خود را، پس از چندین سال کار بر روی شنوندهی ایرانی، پخته و آماده کرده بود. در آن سالها این رادیو جای خود را در محافل فرهنگی، نویسندگان و هنرمندان باز کرده بود و به اصطلاح به جایگاه “رسانهی فاخر” و “قابل اعتماد” ترفیع یافته بود. اردیبهشت ۵۷، مارگارت تچر در نطق پرشور خود در تهران از شاهنشاه آریامهر به عنوان «دوراندیشترین دولمترد دنیا» سخن میگفت: «هیچ رهبر دیگری در دنیا به کشور خویش، چنین رهبریت پویایی اعطا نکرده است. او ایران را در مسیر رنسانس قرن بیستم رهبری میکند.» رادیو بی بی سی فارسی که در آن روزها دیگر تنها رسانهی “خواص” نبود و به رادیوی محبوب جامعه تبدیل شده بود، شبنامههای خمینی را در لابلای موزیک و شعر با صداهای چرب و شهدآلود شاداب وجدیها، شهران طبریها و خنجیها دکلمه میکرد. این مصداق بارز پروپاگاندای سیاه است. در حالی که دولت بریتانیا در مجامع عمومی آتشزدن سینماها و بانکها و تخریب و شورش را محکوم میکرد، رادیوی بی بی سی مشغول انتقال پیامهای لیدرهای این شورشها، که عمدتا در خارج از کشور فعالیت میکردند، بود. از روخوانی اعلامیه گرفته تا مصاحبه با خمینی. دولت کالاهان حتی از طریق اف سی او، وزارتخانهی مسئول بی بی سی، ۲ ماه پیش از انتقال خمینی از پاریس به تهران، درهشتم آذرماه ۱۳۵۷ به شکل مخفیانه ۱۷۵۰۰۰ کپسول گاز سی اس (اشکآور) و ۳۶۰ نفربر به منظور مقابله با شورشها و سرکوب به ایران فروخت.(۱۴) سیزدهم آذرماه ۵۷، یعنی ۳ روز پس از فروش ادوات و ابزار سرکوب شورشهای خیابانی در ایران، رادیو بی بی سی، سخنان رهبر این شورشها، خمینی، به منظور دعوت مردم به «سرنگونی شاه و تشکیل حکومت آینده»، حتی به قیمت خونریزی و کشته شدن را به داخل ایران انتقال داد:
«- آیا حضرت آیت الله در اینکه مردم را دعوت می کنید که با دولت درگیر بشوند، نگران جنگ و خونریزی و کشتاری که بر اثر این دعوتها به وجود می آید نیستید؟
– برای تحصیل هر حقی البته فداکاری لازم است. مذهب تشیع، مذهب فداکاری بوده است و در طول تاریخ، مردم برای عدالت و برای حقوق از دست رفتۀ خود، همیشه قیام کردهاند، همیشه خون دادهاند. ما نگرانی از این بابت نداریم، برای اینکه اطاعت خدا می کنیم.»(۱۵)
از آنجا که بخشی از پرسشهای مطرح شده مربوط به موضع خمینی در قبال بلوک شرق و کمونیسم بود، بی بی سی این پیام را نیز در زمان جنگ سرد به بلوک غرب و آمریکا رساند که “دولت آیندهی” خمینی، دولتی ضد کمونیستی و واقع در بلوک غرب است. خبرنگار این مصاحبه انگلیسی بود. در حالیکه این رسانه، خبرنگار فارسیزبان کم نداشت. آنطور که امروز مشخص شده است، اخبار مربوط به ایران کلا از سوی منابع و خبرنگاران انگلیسی، و نه ایرانی و فارسی زبان، به گویندگان و مجریان رادیوی بی بی سی فارسی دیکته میشده. این واقعیت در سمیناری که در سال ۱۳۸۸ توسط بی بی سی در خصوص نقش این رسانه در وقایع سال ۵۷ ایران، ترتیب داده شده بود، تائید شد. در همان سمینار از اعتراض پرویز راجی، سفیر وقت ایران در لندن به وزارت خارجه بریتانیا در خصوص عملکرد این رسانه، سخن به میان آمده. امروز اما با پیدا شدن مدارک و اسناد جدیدتر، واقعیت جور دیگری به نظر میآید. این سفیر دولت فخیمه در تهران بود، که صدایش پیش از همه و بلندتر و شدیدتر از همه در آمده بود. ۳ سال پیش از شورش ۵۷ آنتونی پارسونز، سفیر بریتانیا در تهران، در نامهای به «مارک داد»، سرپرست بخش شرقی بی بی سی از «سرویس فارسی بی بی سی» به صراحت به عنوان «پروپاگاندا» یاد کرده بود، که این ارزیابی خشم «مارک داد» را شدیدا برانگیخت.(۱۶) در اسناد فاش شده توسط ویکیلیکس، تلگرام محرمانهی پارسونز را میخوانیم که به وضوح از «ضد شاه» بودن مدیر وقت «اف سی او» میگوید و از «اطلاعات اندک سرپرست انگلیسی بخش فارسی از زبان فارسی»؛ از اینکه اکثریت کارکنان فارسی زبان در این بخش، «مخالفان سیاسی سرسخت شاه» هستند که از میان مهاجران ایرانی مقیم پادشاهی متحد، گلچین شدهاند. گویندههای پروپاگاندای سیاه تام دلمر نیز همه آلمانی، اتریشی یا سوئیسی بودند: «هانس راینهولس، اتو یان، کارل تئودور گوتنبرگ …»

یکی دیگر از نمونههای بارز پروپاگاندای سیاه که بسیار به عملکرد متناقض بین رسانهی رسمی بریتانیا و مواضع رسمی دولت این کشور در مجامع بینالملل، که به آن اشاره شد، شبیه است و از آن در پژوهشها بسیار نام برده میشود، مربوط به اشغال سفارت آمریکا در تهران و عملکرد روسیه میشود.
«رادیو صدای ملی ایران» در آن سالها، مشخصا از زمان تاسیسش در سال ۱۳۳۸، با اینکه توسط ایرانیانی گردانده میشد که مورد اطمینان رژیم شوروی بودند و از اعضای حزب توده، ولی عملا ابزار پروپاگاندای سیاه و ایستگاه سیاه رادیویی رژیم کمونیستی بود. درست مثل «رادیو کاله» تام دلمر. در این رادیو که مستقیما از فرستنده مرکزی مسکو پخش میشد، گویندگانی مثل سهراب زمانی و علی ابلوچ کار میکردند. در تمام مدت بحران گروگانگیری در ایران، یعنی بین ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹، مقامات اتحاد جماهیر شوروی در سازمان بینالملل و دیگر مجامع رسمی بینالمللی، این اقدام تروریستی را خلاف موازین حقوقی و دیپلماتیک اعلام میکردند و با شدیدترین لحن آن را محکوم میکردند. همزمان اما از طریق ابزار ایستگاه سیاه رادیویی خود، «رادیو صدای ملی ایران» مرتبا و بیوقفه گروگانگیران را در تهران تشویق و از این عمل «ضد امپریالیستی» جمهوری اسلامی با حماسیترین الفاظ پشتیبانی میکردند.(۱۷)
هدف برای پروپاگاندای سیاه، استفاده و بهرهبرداری از همه چیز را توجیه میکند. از این روست که همه چیز نیز از دیدگاه پروپاگاندیست، وسیله و ابزار است.
дезинформация
ایون میهای پاچیپا،(۱۸) افسر ارشد پلیس امنیت رومانی که در جولای ۱۹۷۸، بحبوحهی جنگ سرد، از سوی چائوچسکو به آلمان فرستاده شده بود تا پیامی را به هلموت اشمیت، صدر اعظم آلمان برساند، وقتی پایش به شهر بن رسید، به سفارت آمریکا رفت و تقاضای پناهندگی کرد. پاچیپا در سالهای بعد چندین کتاب نوشت که در آنها تاکتیکها و روشهای جنگ روانی سرویسهای جاسوسی روسی و یا مکتب پروپاگاندای سوسیالیستی شرح داده شدهاند. «دیساینفورمیشن» از زبان روسی وارد زبانهای دیگر شد و با تلفظ روسی «دِزینفورماتسیا» (dezinformatiya) ادا میشود. واژه به تازگی (اواخر دهه ۸۰ میلادی) وارد لغتنامههای انگلیسی شده. پاچیپا خالق دزینفورماتسیا را یوزف استالین معرفی میکند و میگوید، انتخاب آن از سوی استالین به این دلیل بوده که واژه در روسی “آهنگی فرانسوی” داشته و از اینرو در ذهن شنونده این تصور را ایجاد میکند که این مقوله ریشه در “نظامهای غربی” دارد.(۱۹) دزینفورماتسیا توسط رژیم استالین در دهه بیست قرن گذشته، با ایجاد ادارهای با همین عنوان در داخل «کی جی بی»، سازمان جاسوسی شوروی، با مسئولیت اداره و بکارگیری پروپاگاندای سیاه، نهادینه شد. این اداره در زمان جنگ جهانی دوم، درست مثل بریتانیا، تاکتیکهای جنگ روانی را برای مقابله با آلمان نازی و متحدینش بکار بست و بعدها نیز طی دوران جنگ سرد توسعه و ارتقا بخشید و امروزه نیز گستردهتر و توسعهیافتهتر از پیش، آنها را همچنان به کار میبندد. معنی «دزینفورماتسیا» را نمیتوان به راحتی با برگردانهای فارسی مانند «اطلاعات غلط، دروغپراکنی، گمراهسازی و یا ضداطلاعات» انعکاس داد. پاچیپا تعریف میکند که در دورهی آموزشی به عنوان نیروی اطلاعاتی رومانی، در جزوههای درسی روسی به منظور تفهیم مقوله دزینورماتسیا، از روایت «دهکدههای پوتمکین»(۲۰) استفاده میشد.
اگر تمرکز عملکرد «پروپاگاندای سیاه» را بیشتر بر روی مناسبات عوامل شرکت کننده در فرایند ارتباطات و راههای انتقال پیام در نظر گرفت، گرایش دزینفورماتسیا را باید بیشتر به سمت آناتومی اطلاعات و جراحی اندام خبر تصور کرد. دزینفورماتسیا عامدانه دست در پیکرهی پیام میبرد. یک خبر را از درون متلاشی و به عناصر تشکیل دهندهی آن ترکیبی غیرواقعی و نو میدهد؛ به شکلی جهت و محتوی، هر دو تغییر میکنند. اجزای اطلاعات را با چینش و گزینشی جدید سازماندهی و منتشر میکند. رویکرد دزینفورماتسیا، رویکردی میکروسکوپیست. دیزینفورماتسیا دیزاین اطلاعات نادرست و انتشار آن به منظور جهتبخشی، گمراهی، انحراف توجه، فراموشی و فریب مخاطب است.
برای مثال: ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ روزنامه جروزالیم پست گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه در شهر حیفا صدای انفجار مهیبی از سمت کارخانجات صنایع پتروشیمی این شهر، موجب وحشتزدگی ساکنین شده. در اولین پاراگراف این خبر، جروزالیم پست علت انفجار را گزارش میدهد: با هماهنگی قبلی با ارتش (آی دی اف) و پلیس اسرائیل و دریافت مجوز از شهرداری، ساختمانهای فرسودهی این کارخانجات، تخریب شدند. انفجار، یک انفجار کنترل شده و در واقع بخشی از یک طرح عمرانی بوده است. وحشتزدگی شهروندان در این گزارش به دلیل عدم اطلاعرسانی نهادهای مسئول به شهروندان، توضیح داده شد. خبرگزاری فارس، مشرقنیوز و ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی هر یک به نحوی در «آناتومی» این خبر دست بردند و آن را منتشر کردند. فارس و مشرق نیوز، نخستین پاراگراف گزارش جروزالیم پست، که به عنوان منبع خبر به آن استناد کردند و در واقع مهمترین بخش گزارش نیز بود، حذف کردند. از انفجار کنترل شده و طرح عمرانی دیگر اثری وجود نداشت. در عوض بخشهایی به این خبر اضافه شدند که بین انفجار در حیفا و انفجار در انبارهای آمونیاک بیروت ارتباط برقرار میکردند. هر دو خبرگزاری در پایان متن خبر، مخازن آمونیاک را در بندر حیفا از هیچ پدید آوردند، که در صورت حملهی اسرائیل به لبنان، از سوی حزبالله مورد حمله قرار خواهند گرفت. ایرنا در این میان، دیزاین خبر و چینش عناصر آن را به طور کلی تغییر داد. این خبرگزاری رسمی تمام اجزای گزارشهای فارس و مشرق را در خود جای داده بود و آنچه در پاراگراف نخست گزارش جروزالیم پست (منبع خبر) آمده بود را، به پخش یک ویدیو از سوی یک شبکه تلویزیونی اسرائیل در توییتر تغییر و تقلیل داد و به عنوان آخرین سطر خبر و در حد یک ادعا منتشر ساخت.
مثالی دیگر: در جریان اعتراضات آبان ۹۸، ویدیویی کوتاه از پویا بختیاری، جوان معترضی که نامش تبدیل به نماد جنبش براندازی شد، توسط بی بی سی فارسی در توییتر منتشر شد. این رسانه با برش بخشی از ویدیو که در آن پویا میگفت: «یک بار برای همیشه این رژیم تبهکار و فاسد رو که چهل ساله مردم کشور عزیز ایران رو بدبخت کرده برای یک بار از بین ببریم»، از پویای معترض، با خواستههای مشخص سیاسی، یک «توریست» و شخصیت هیجانی ساخت، که تنها برای تماشای وقایع و لذت بردن از ناآرامیها و سپس به تماشا نشستن غروب آفتاب به خیابان آمده بود.
میزان اثرگذاری و موفقیت پروپاگاندا، چنانکه پیشتر اشاره شد، با میزان اعتماد دریافتکنندهی آن در تناسب است. این نسبت در مورد دزینفورماتسیای روسی نیز صدق میکند. برای کسب این اعتماد، پروپاگاندیستها از ترفندهای مختلفی استفاده میکنند. در اینجا به دو الگوی شناختهشده در زمینهی استفاده ابزاری از منابع اشاره میکنیم:(۲۱)
الگوی منبع منحرف کننده
پروپاگاندیست (P) در این فرایند برای انتقال پیام (M) به مخاطب (R) منبع منحرف کنندهای (P1) را پدید میآورد، که به ظاهر منشاء خبر معرفی میشود. مخاطب میپندارد که پیام مستقیما از سوی منبع منحرف کننده میآید و پروپاگاندیست در پردازش آن نقشی ندارد.
پس از اعلام ممنوعیت خرید و واردات واکسن کرونای غربی (آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی) توسط خامنهای، کارزار دزینفورماتسیای رسانههای جمهوری اسلامی بر علیه برندهای واکسن تولیدی شرکتهای فایزر/بیونتک، مدرنا و آسترازنکا بلافاصله براه افتاد. باشگاه خبرنگاران جوان، چهارم بهمنماه ۱۳۹۹ در تیتر خبریاش نوشت «۵ فوتی بر اثر دریافت واکسن فایزر. سیستم تنظیم کننده پزشکی سوئیس از مرگ ۵ نفر در این کشور پس از دریافت واکسن کرونای فایزر خبر داد». سوئیس مدیک، مرکز تنظیم کننده پزشکی سوئیس (P1) در این گزارش باشگاه خبرنگاران جوان (P) به عنوان منبع خبر وانمود میشود، که پیام «۵ فوتی بر اثر دریافت واکسن کرونا (M) را به مخاطب (R) انتقال میدهد. پروپاگاندیست (باشگاه خبرنگاران جوان) خبر را دستکاری کرده بود. سوئیس مدیک در آن خبر، احتمال مرگ ۵ نفر به دلیل دریافت واکسن را قاطعانه مردود اعلام کرده بود.
الگوی منبع مشروعیت دهنده
در این روش پروپاگاندیست (P) در ابتدا پیام (M1) را، بدون اینکه مخاطب (R) آگاه شود، مخفیانه نزد منبع خبری (P2) میکارد. منبع خبری (P2) پیام را تحلیل و تفسیر میکند و به عنوان پیام۲ (M2) منتشر میکند. حال پروپاگاندیست پیام ۲ را دریافت و تفسیر کرده و به شکل پیام ۳ (M3) به مخاطب (R) عرضه میکند.
۱۷ جولای ۱۹۸۳ نشریهی هندی «پتریوت» در صفحه نخست خود مقالهای منتشر کرد با تیتر: «احتمال حملهی ایدز به هند: بیماری مرموز محصول آزمایشات آمریکا». مقاله از قول «دانشمند آمریکایی مشهوری» که نامش در مقاله ذکر نشده بود، میگفت که بیماری ایدز (در دهه هشتاد میلادی، ایدز بیماری کشنده، جدید و ناشناختهای بود) توسط پنتاگون به عنوان یک سلاح بیولوژیکی ساخته شده و حال که در آمریکا از کنترل دانشمندان خارج شده، این کشور قصد آلودهسازی ملتهای دیگر، خصوصا مردم کشورهای در حال توسعهای مثل هند را دارد.(۲۲) سرویس اطلاعاتی شوروی سابقهای طولانی در کاشت اخبار در رسانههای هند داشت. ۲ سال بعد، اکتبر ۱۹۸۵، مقالهی پتریوت در هفتهنامهی «لیتراتورنایا گازتا» شوروی منتشر شد. یک سال بعد، داستان به صفحهی نخست نشریات بریتانیا راه یافت و در آپریل ۱۹۸۷ دزینفورماتسیای ایدز در رسانههای بیش از ۵۰ کشور دنیا، منتشر شده بود. سال ۱۹۹۲، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایوگنی پریماکوف، رئیس وقت اداره اطلاعات روسیه، تائید کرد که عملیات «اینفکشن» یک کارزار دزینفورماتسیای روسی بوده؛ به منظور متقاعد کردن دنیا، که بیماری ایدز ساخته و اختراع ایالات متحده بوده.(۲۳)
بکارگیری این دو الگوی عملیاتی در حال حاضر، توسط سرویس دزینفورماتسیای نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز در خصوص «همهگیری کرونا، واکسن، خونهای آلوده و فرانسه، بیل گیتس و کاهش جمعیت جهان و …» به شکل تورمی و گسترده در تمام سطوح قابل مشاهده و بررسی است.(۲۴)
اقدامات فعال
«اگر کسی الان کلید جادویی در اختیار داشت، که قادر به گشودن گاوصندوق اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی بود و نگاهی به پروندهی ماموران مخفی این کشور که هماکنون در کشورهای غربی مشغول به فعالیت هستند میانداخت، بسیار متعجب میشد. درصد بالایی از ماموران مخفی، خبرنگار هستند…»(۲۵)
دزینفورماتسیا از اخبار و مقالات و مطالبی دستکاری شده و دیزاین شده تشکیل شده است که در نشریات و رادیو و تلویزیون و رسانههای جمعی، توسط خبرنگارانی کاشته میشود، که در واقع ماموران مخفی سرویسهای اطلاعاتی کشورهای خارجی هستند.(۲۶) به این جمع، ارتش ترولها (راشن بریگید، گردانهای سایبری جمهوری اسلامی و …) و ماموران نشر دزینفورماتسیا در فضای مجازی نیز افزورده میشوند.
اردیبهشت ۱۳۹۹، ناتالی امیری، خبرنگار دو تابعیتی ایرانی/آلمانی شبکهی ARD آلمان از سال ۲۰۰۷، گزارش داد که وی در طول ۱۳ سال گذشته، مدام تحت فشار و تهدید و نظارت سرویسهای مخفی جمهوری اسلامی بوده و به منظور از دست ندادن کار خود و همچنین بازداشت نشدن (قوه قضائیهی جمهوری اسلامی تابعیت دوم را به رسمیت نمیشناسد. افراد دوتابعیتی در جمهوری اسلامی “سرمایهی گروگانگیری” محسوب میشوند) مجبور به “انعطاف” در تهیهی گزارش و تنظیم آن با شرایط بوده. نتیجه این بود که امیری در زمان قطعی اینترنت و سرکوب اعتراضات موسوم به «آبان خونین»، آنجا که او یکی از نادر کانالهای ارتباطی رسانهای از داخل کشور به بیرون بود، تقریبا تمام رپرتاژش ارجاع به روایتها و بازتاب گزارشات صدا و سیمای جمهوری اسلامی و پروپاگاندای سفید حکومت بود.
دایره ماموران مخفی حکومتها به خبرنگاران محدود نمیشود. یکی از آخرین موارد: کاوه لطفالله افراسیابی. افراسیابی به عنوان تحلیلگر مستقل و کارشناس ایران سالهای متمادی در رسانهها و برنامههای تلویزیونی در آمریکا ظاهر میشد. در نشریات مقاله منتشر میکرد. کتاب به چاپ میرساند. تصویر رسانهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی را با هماهنگی وزارت خارجه و در مواردی، چنانکه گزارش اف بی آی مشخص نمود، با شخص جواد ظریف تنظیم میکرد. و از تهران هزاران دلار به عنوان مزد ماموریت دریافت میکرد.
«اقدامات فعال» (active measures) اصطلاحی است که در آغاز جنگ سرد، در دهه ۵۰ قرن بیست، رایج شد و به مجموعه تکنیکهای بکارگرفته شده توسط سرویس جاسوسی شوروی (کی جی بی) اعم از مخفی و آشکار، به منظور اعمال نفوذ در سیاست دولتهای خارجی، تخریب نهادها و اشخاص سیاسی، ایجاد اختلال در روابط بین ملتهای دیگر و تضعیف و سرکوب مخالفان دولتی و غیردولتی در کشورهای دیگر، تلقی میشود. این سری اقدامات شامل عملیات فریب افراد جامعه و یا نهادهای سیاسی مورد هدف از طریق ایجاد اخلال در درک آنها از واقعیت نیز میشود.(۲۷)
نهادهای مدنی و حامیان صلح، جنبشهای اعتراضی و ضد جنگ، از جمله اهداف محبوب «اقدامات فعال» محسوب میشوند. به عنوان نمونه میتوان از «شورای صلح جهانی» نام برد که توسط «کی جی بی» شوروی کنترل و حمایت مالی میشد و در واقع «نهاد استتارکنندهای» برای این سازمان جاسوسی بود.
احمقان مفید
هرچند که این ادعا در پژوهش هنوز مستند نشده است، اما اختراع اصطلاح «احمق مفید»، که همزمان با رایج شدن «اقدامات فعال» به ادبیات سیاسی راه پیدا کرد، به لنین نسبت داده میشود. «احمقهای مفید» در واقع عوارض جانبی و – از دید پروپاگاندیستها – خوشایند اقدامات فعال به حساب میآیند. بنا به روایت، لنین این اصطلاح را در مورد روشنفکران غربی بکار گرفته که تحت تاثیر باورهای آرمانگرایانهی خویش مجذوب مفاهیم پروپاگاندا میشدند و ناخواسته به ابزار سیاسی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل میشدند. بسیاری از فعالان جنبش ضد جنگ ویتنام، حزب کمونیست فرانسه، ژان پل سارتر و … از نمونههای مشهور «احمقهای مفید» به حساب میآیند.
حکومتهای تمامیتخواه توانایی شگفتانگیزی در زمینهی اعمال نفوذ در نهادها و سازمانهای مخالفشان دارند. در مورد خمینی و شورش ۵۷ لیست «احمقهای مفید» بسیار بلند است. از میشل فوکو گرفته تا مهدی بازرگان و ملی مذهبیها (اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی به عنوان نمونههای کلاسیک احمقهای مفید خمینی)، از مارکسیست/جهادیستها (مجاهدین خلق) گرفته تا همهی آن دسته از روشنفکران و فعالینی که از آن دوران جان سالم بدر بردهاند و امروز هنوز از «انقلاب مصادره شده»، از «فریبِ وعدهی دموکراسی خمینی» حرف میزنند، بدون اینکه سهم حماقت خود را در وقایع ببینند، در خوشبینانهترین حالت در صف بلند «احمقهای مفید» جمهوری اسلامی جای دارند. نقشی را که سارتر و شورای صلح جهانی به عنوان احمقهای مفید رژیم شوروی بازی کردند، امروز نوام چامسکی و «کد پینک» بر عهده گرفتهاند. چامسکی در ناآگاهی کامل از رسالت مقدس صدور انقلاب و «جنگ، جنگ تا پیروزی» جمهوری اسلامی، «دکترین استراتژیک» رژیم را یک «دکترین دفاعی» تعریف میکند و با جدیت تمام از غیر عقلانی بودن تصور استفاده از بمب اتم توسط جمهوری اسلامی میگوید؛ انگار هرگز چیزی از استراتژی «زمین سوخته» و «کیش شهادت»، حملات انتحاری و عملیات نیروهای سپاه قدس در سرار منطقه و چیزی از جهادیسم نشنیده باشد. کد پینک حتی از شرکت در کنفرانس یهودستیزانهی «افق نو» در تهران شرم نمیکند.
پروپاگاندا جادو نیست. دیوی که قادر به انجام هرکاری باشد هم نیست. لیست رسواییها و شکستهای پروپاگاندا در واقع بسیار طولانیتر از موفقیتها و پیروزیهایش است. همانطور که در این مطلب نیز به آن اشاره شد، موفقیت و شکست پروپاگاندا، اول و آخرش به درجهی اعتماد مخاطب بستگی دارد. مخاطب، از این منظر، مهمترین و باارزشترین همکار و همدست پروپاگاندیست است. بنابراین این سوال پیش میآید که چگونه باید با پروپاگاندا مبارزه کرد؟ پاسخ به این سوال اما، بدون بررسی و تعمق در مورد مفهوم تئورتیک و تاریخچهی پروپاگاندا امکانپذیر نخواهد بود؛ بدون طرح این پرسش که: پروپاگاندا چیست؟
۱. Fröhlich, Elke, Goebbels Tagebücher, Teil 2, Diktate 1941-1945
۲. Büro Concordia
۳. PWE, Political Warfare Executive
۴. Denis Sefton “Tom” Delmer
۵. Allen, Thomas and Normal Polmar, Spy Book
۶. RMVP, Reichsministerium für Volksaufklärung und Propaganda
۷. Text of the License and Agreement between the BBC and FCO, 7 July 1969:
“The Corporation shall consult and collaborate with the Department so
specified and shall obtain and accept from them such information regarding
conditions in, and the policies of HMG aforesaid towards, the countries so
prescribed and other countries as will enable the Corporation to plan and
prepare its programs in the External Services in the national interest.”
Text of broadcasting agreement, 2002
۸. FCO, Foreign & Commonwealth Office
۹. Sefton Delmer, Spiegel, 1954
۱۰. امیر عباس تقیپور، امیر لعلی، آرش محبی، صراحت نامه، گفتگو با علی اکبر هاشمی رفسنجانی، ۱۳۹۱
۱۱. Soldatensender Calais gegen Hitler
۱۲. Black Boomerang, “Cover, cover, dirt, cover, dirt”
۱۳. Soldatensender Calais
۱۴. Prem 16/2130, National Archives, P. 13
۱۵. لزوم سرنگونی شاه ـ حکومت آینده ایران ـ عدم سازش با کمونیسم مصاحبه با رادیو «بی.بی.سی»
۱۶. The BBC Persian Service and the Islamic Revolution of 1979
۱۷. Abram Shulsky, Silent Warfare, Understanding The World Of Intelligence
۱۸. Ion Mihai Pacepa
۱۹. Ion Mihai Pacepa, Disinformation: Former Spy Chief Reveals Secret Strategies for Undermining Freedom, Attacking Religion, and Promoting Terrorism, 2013
۲۰. اشاره به روایت غیرواقعی مربوط به ساخت دهکدهای دروغین و نمایشی توسط ژنرال گریگوری پوتمکین، در مسیر سفر کاترین دوم دارد
۲۱. Deflective Source Modell & Legitimating Source Modell developed by Victoria O’Donnell and Garth Jowett
۲۲. Before ‘fake news,’ there was Soviet ‘disinformation’
۲۳. Soviets Sponsor Spread of AIDS Disinformation
۲۴. زهرا شیخی، نماینده مجلس: سازمان بهداشت جهانی میخواهد با واکسن کرونا ۱۵ درصد از جمعیت جهان را کم کند
۲۵. Ladislav Bittmann, former deputy chief of the Disinformation Department
of the Czechoslovak Intelligence Service, in testimony before the House
Committee on Intelligence of the U.S. Congress in February 1980
۲۶. Garth S. Jowett & Victoria O’Donnell, Propaganda & Persuasion
۲۷. Written Testimony of ROY GODSON to the
Senate Select Committee on Intelligence, Open Hearing, March 30, 2017
“Disinformation: A Primer in Russian Active Measures and Influence
Campaigns.”