یک سال پیش، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، یکی از همکاران «عمران روشنی مقدم» کارگر پیمانی شرکت «نظم آفرینان ایمان» میدان نفتی یادآوران هویزه، که خودکشی کرده بود، در شرح این واقعه گفت: «داستان این جوان هم از این قرار است که با توجه به حقوق بسیار کم وناچیز مؤسسه، که کفاف یک هفته را هم نمی کند، پس از دوماه تاخیر در پرداخت حقوق، با موسسه تماس می گیرد و به آنها اعلام می کند که دیگر هیچ چیزی ندارد که به زن وبچهاش بدهد و از تامین نان شب عاجز است، که با جواب حقوق نداریم مواجه می شود و متاسفانه تصمیم به خودکشی می گیرد و در چاه نفتی ( F19 ) خود را به دار می آویزد».
امروز، یک سال پس از مرگ دردناک عمران روشنی مقدم، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت گزارشی ارسالی از طرف کارگران عسلویه را منتشر کرده، که در آن گوشهای از بیعدالتی حاکم بر محیط کار و شرایط غیرانسانی کار به تصویر کشیده شده است. خواندن این سطور ما را در رسیدن به درک درستی از دلایل و پیشزمینههای اعتصابات سراسری کارگران، که بیش از یک هفته است، به راه افتاده و هر روز گستردهتر و قدرتمندتر میشود، کمک خواهد کرد.
کارگران عسلویه مینویسند:
«علاوه بر فشار سنگین کاری، علاوه بر دوری از خانواده و محرومیت از دیدن فرزندانمان و بازیهای کودکانهاشان، علاوه بر فشار فقر و فلاکت و نگرانی دائمی از تامین اولیهترین نیازهای زندگیمان، شرایط اسفناک زندگی در عسلویه بر فرسودگی جسمی و روحی ما کارگران شدت داده است.
عسلویه به معنای واقعی یک اردوگاه کار اجباری است. بیشتر به یک بازداشتگاه شباهت دارد. ما در خوابگاههایی بسر میبریم با راهروهای باریک و اطاقهای نمناک و تاریک که حتی روز هم باید چراغ روشن کرد. اطاقهایی که اکثرا بدون پنجره است و باید شانس بیاوری که در اطاقی اسکان پیدا کنی که یک پنجره بسیار کوچک نزدیک به سقف داشته باشد.
ما در اطاقهایی زندگی میکنیم ده متری و ۹ نفر در آن ساکن هستیم. بر روی زمین اطاقها موکتی نازک و کثیف انداختهاند که وقتی روی آن راه میروی کف پا را زخم میکند و برای استراحت نیز همه بر روی زمین میخوابیم. فضا آنقدر کم است که باید وسایل را به دیوار آویز کنیم. فقط سه دستشویی و حمام بسیار کثیف داریم که حتی صابون دستشویی و وسایل شوینده به اندازه کافی یافت نمیشود و مجبوریم از پودر ظرفشویی برای دستشویی هم استفاده کنیم. در محل زیستی ما خبری از غذاخوری نیست. غذا را دم کمپ میاورند و همه به صف میشویم و غذایی در پلاستیک میگیریم و در اطاقهایمان میخوریم. کیفیت غذا افتضاح است. صبحانه اکثرا یک پنیر و یک کره بسیار کوچک است. نهار برنج با لوبیا و یا عدس و یک روز هم مرغ میدهند که حجمش بسیار کم است و سیر کننده نیست. شام هم یک عدد سیبزمینی و تخممرغ، و یا ماکارونی کم محتوا و کلا در همین سطح است.
و این گوشه ای از وضع جهنمی زندگی ما کارگران غیر رسمی نفت در عسلویه است. در منطقه ما حتی یک داروخانه هم نیست و فقط یک بیمارستان در مرکز عسلویه است که اگر مشکلی پیش آمد باید به آژانس زنگ بزنیم که بعد از ساعتها برسد و ما را به پزشک برساند. حال به این شرایط زیستی گرمای کشنده تابستانی را هم اضافه کنید آنوقت بدستتان خواهد آمد که بر سر ما کارگران چه میگذرد. جالب است درجه گرمای هوا اگر از ۵۷ درجه بیشتر باشد بنا بر قانون باید کار تعطیل شود. ولی در این مورد هم تقلب میکنند و در حالیکه دما سنج ماشین گرما را ۵۵ درجه نشان میدهد هوا شناسی هوای عسلویه را به اندازه هوای تهران اعلام میکند».
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، ۹ تیر ۱۴۰۰