قرص ب (بوپرنورفین)، بسته دوتایی: ۵۰ هزار تومن.
شیشه (متآمفتامین)، ۱ گرم: ۱۲۰ هزار تومن.
عریضه: بین ۲ تا ۵ میلیون تومن.
تریاک، ۱ گرم: ۲۰۰ هزار تومن.
توپ فوتبال: ۱۰۰ هزار تومن.
حشیش، ۱ گرم: ۲۲۰ هزار تومن.
توپ والیبال: ۵۰ هزار تومن.
هروئین، ۱ گرم: ۲۵۰ هزار تومن.
تور ورزشی: ۲۵۰ هزار تومن.
هزینه پست نامه، در واحد خدمات و اشتغال: ۸۳۰۰ تومن، در واحد یک: ۱۵ هزار تومن.
سیگار وینستون، پاکتی: ۲۰ هزار تومن، کنت: ۱۰ هزار تومن، بهمن: ۷ هزار تومن. دستشویی رفتن هزینه دارد: ۱۰ نخ سیگار. برای حمام رفتن باید سیگار داد: دو پاکت. نظافت سالن هفتهای دو پاکت خرج برمیدارد. ارز رایج اینجا سیگار است، سیگار اینجا کار راه میاندازد.[۱] برای رسیدن به اینجا، از سمت تهران، باید در کیلومتر ۱۲ آزادراه تهران-قم وارد خروجی حسنآباد شد، داخل شهر حسنآباد میدان اصلی شهر را دور زد و انداخت در جاده دو طرفهی حسنآباد به چرمشهر و سپس ۳۰ کیلومتر را پشت سر گذاشت تا به جهنمی رسید که جمهوری اسلامی به آن «ندامتگاه تهران بزرگ» میگوید و به “نادمین” آن «مددجو»، به سلولهایش «اندرزگاه» و به تیپهای آن «واحد». به اینجا ولی کسی نه در پی مدد آمده، نه نادمی یافت میشود و نه اندرزی دریافت. و اگر شما را به اینجا بیاندازند، راننده خودش راه را خوب بلد است. کرایه راننده را اما باید خودتان بپردازید.
کرایه تا اوین: ۱۵ هزار تومن، تا فشافویه: ۱۰۰ هزارتومن.

منفعت با فشافویه است و مسئولان ذینفع شما را ترجیحا به این جهنم منتقل میکنند که کلنگ ساخت آن سال ۱۳۷۹ زده شد.[۲] این کلنگ ۱۰ سال در خاک خاک خورد تا اینکه در دوره دوم احمدینژاد آمدند و شروع به سولهسازی کردند. دورتادور ۱۱۰ هکتار زمین دیوار کشیدند و برج مراقبت ساختند. سال ۱۳۹۴، وقتی اعلام شد که فاز اول ساخت جهنم جمهوری اسلامی آماده بهرهبرداری است، به آن میگفتند «اردوگاه محکومان مواد مخدر فشافویه» و محسن شمس، مسئول اردوگاه فشافویه به خبرنگاران گفت که این زندان آمادگی پذیرش ۲۵۰۰ زندانی را دارد. ۲ سال بعد، بهمن سال ۹۶، وقتی رسول هویدا را به همراه صدها تن دیگر از دراویش گنابادی به اینجا منتقل کردند، بیش از ۱۵ هزار نفر را در ۴ تیپ این زندان، که دیگر به «محکومان مواد مخدر» اختصاص نداشت و در آن چیزی به نام تفکیک جرایم هم وجود نداشت، محبوس کرده بودند. زندانیان در راهروهای بند و ورودی سرویسهای بهداشتی میخوابیدند. و در ماههای پس از اعتراضات سراسری آبان ۹۸، ۲۰ هزار زندانی را در اینجا در هم فشرده بودند.[۳] حالا اینجا ۵ تیپ دارد. هر تیپ ۱۱ بند، ۱۰ بند عمومی و یک بند «دربسته»، قرنطینه، «سوئیت» و یا آنطور که خود محبوسان در این جهنم میگویند: «جهنم». تفاوت شرایط میان سوئیت و بند عمومی تیپ را، فشافویهایها با قیاس تفاوت میان «مستراح» و «اتاق خواب» برایمان مصور میکنند.[۴] جا برای خواب کالای لوکس محسوب میشود. حالا اینجا تخته نئوپانهایی که خود زیستگاه ساس گرفته تا گال و انواع حشرات موذی هستند را روی سرویسهای بهداشتی میگذارند تا روی آن بخوابند. سرویس بهداشتی اینجا، یک سوراخ تعبیه شده در یک فضای ۶۰ در ۶۰ سانتیمتر است، بدون شلنگ و روشویی و نور، که با یک پرده از تختخوابهای ۳ طبقه و سلولهای ۳ متر در ۳ متر که در آنها بین ۲۶ تا ۳۲ “مددجو” میلولند، مجزا شده است.
ودیعه تخت، سهم دلال تخت: ۱ میلیون، سهم صاحب تخت: ۳ میلیون، سرجمع: ۴ میلیون تومن.
اجاره تخت، هر هفته: ۴۰۰ هزار تومن.
لباسها و وسایل زندانی در بدو ورود از او گرفته میشوند. یک حوله کوچک، زیرپوش، مایع دستشویی، شورت، ۲ کیلو و ۷۰۰ گرم قند در بدو ورود به هر زندانی میدهند، به اضافه یک شامپو داروگر کوچک، که هر ۴۰ روز یک بار به او میدهند. این جیره زندان است. مسواک، خمیر دندان، حولهی حمام، مایع ظرفشویی و همه چیز را زندانی باید خودش با قیمت بسیار بالا در داخل زندان تهیه کند. غذای زندان هیچ کیفیت ندارد، سم است. آب زندان، بدبو، بدمزه و غیرقابل آشامیدن است. در اوایل سال ۱۳۹۹ هر زندانی برای تامین آب آشامیدنی و خوراک و بهداشت حداقلی، ماهانه دست کم ۱ میلیون تومان خرج میکرد.[۵]
آنچه برای زندانی هزینه است، برای زندان و مسئولانش درآمد است. زندانی باید برای هر چیزی پول خرج کند. از همان کرایهی انتقال به زندان گرفته تا خورد و خوراک و خواب و دارو و درمان و تلفن و ملاقات و هواخوری و بهداشت و روزنامه و … همه چیز بر دوش شخص “مددجو” است. درآمد هنگفت از این محل برای مسئولان زندان آنقدر جذاب است، که نه تنها انگیزهای برای بهبود شرایط زندان ندارند، بلکه بر اساس گزارشات و تحقیقات میدانی طی سالهای گذشته، وخامت شرایط حبس را روز به روز افزایش میدهند – به دلیلی بسیار واضح و ساده: طمع. بین میزان درآمد مسئولان زندان و وخامت شرایط حبس زندانیان یک نسبت مستقیم وجود دارد: هرچه شرایط وخیمتر، هزینههای زندانی سنگینتر، و هرچه هزینههای زندانی سنگینتر، درآمد مسئولان زندان بیشتر.
قانون به زندانیان این اجازه را میدهد، که لوازم مورد نیاز خود را در زندان خریداری کنند. یخچال، فریزر، فرش، تلویزیون، پتو، کمد، جاکفشی، ملافه و… هرچه که بخواهند، زندانیان میتوانند به چندین برابر قیمت واقعی، در داخل زندان خریداری کنند. اما این لوازم در زمان خرید باید وقف زندان شوند. به این معنی که زندانیان اجازه فروش، خارج کردن از زندان و یا جابجایی آنها به زندانی دیگر را ندارند. یخچالی که فرد بازداشتشده با هزینه شخصی، در هنگام ورود به زندان خریده، به هنگام آزادیش و یا انتقالش به زندانی دیگر، با او آزاد و یا منتقل نمیشود، بلکه در زندان میماند و به تصاحب مسئولان زندان درمیآید، که آن را با سودی کلان و چندین برابر قیمت واقعی به یک محکوم دیگر دوباره میفروشند. انتقال زندانیان برای مسئولان زندان به یک کاسبی پرسود تبدیل شده است. یکی از زندانیان سابق، دو نمونه از این نوع کاسبی را برای خبرگزاری هرانا اینگونه تشریح میکند: «سال گذشته [سال ۱۳۹۸] تعداد زیادی از زندانیان محبوس در بند ۴ زندان اوین ابتدا به بهانه تفکیک زندانیان از متهمان به بندهای ۷ و ۸ اوین منتقل شدند. اما چند ماه بعد شماری از آنها به تیپ ۵ زندان تهران بزرگ آورده شدند. اعلام کردند محکومین به زندان تهران بزرگ منتقل شده و متهمان در زندان اوین میمانند. زندانیان مجددا مجبور به خرید وسایل و امکانات در زندان تهران بزرگ شدند. مثال دیگر بازداشت شدگان اعتراضات سال ۹۷ است. بازاریانی که در جریان اعتراضات پراکنده سال ۹۷ بازداشت شده بودند به سوئیت و یا بند دربسته شماره ۱۱ تیپ ۱ زندان تهران بزرگ منتقل شدند. آنها در مدت سه ماهی که در این بند بسر بردند به دلیل کمبود امکانات مجبور به خرید امکانات اولیهای چون یخچال، فریزر، تلویزیون و … شدند. پس از آزادی این افراد به قید وثیقه، وسایلی که به ارزش ۳۰۰ میلیون تومان توسط بازاریان بازداشتی خریداری شده و وقف زندان شده بود، کمتر از یک ماه بعد، با دستگیری گروه دوم معترضین باری دیگر با قیمت جنس آکبند به آنان فروخته شد. مدتی بعد گروه سوم بازداشت شدگان یعنی فعالین شبکههای اجتماعی همچون علیرضا شیرمحمدی و مردم معترض اهواز به این بند آورده شده و آنها نیز مجبور به خریداری این اجناس دست سوم شدند.»
در هفتههای پایانی سال ۱۳۹۹، پیش از آغاز تعطیلات نوروز، ایامی که هزینههای خاص خودش را برای همه، از جمله مسئولان زندان دارد، شاهد افزایش انتقالات بیدلیل و اجباری زندانیان سیاسی بودیم. آتنا دائمی بدون هیچ دلیلی، به طرزی خشونتبار از زندان اوین به زندان لاکان رشت منتقل شد. اسماعیل عبدی از اوین به رجائیشهر و مژگان کشاورز، سپیده فرهان، سکینه پروانه، مریم اکبری منفرد، گلرخ ابراهیمی ایرایی و سپیده قلیان از زندان اوین به زندانهای قرچک، قوچان، سمنان، آمل و بوشهر منتقل شدهاند.
در اینجا ۵ تیپ هست. ولی اگر کسی پول نداشته باشد، فرق ندارد در کدام تیپ و کدام بند است، باید غذای زندان را بخورد، آب زندان را بنوشد، ایستاده یا «گاردونی» بخوابد، تحرکش را تا حد ممکن کاهش دهد تا کمتر تشنه و گرسنه شود. بسیاری از بازداشتشدگان آبان خونین، وقتی به اینجا آورده شدند، هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده بودند:
«افراد زیر ۱۸ سال توی یک اتاق جداگانه نگهداری میشدند که میگفتند “اتاق شاپرکها”. دو نفر از زندانیان مالی سنبالا را هم در این اتاق گذاشته بودند که این نوجوانان را کنترل کنند.»[۶]
۱. شهرمحكومان
۲. فشافویه؛ اردوگاهی برای کوچ محکومان مواد مخدر از زندانهای تهران
۳. بیست هزار زندانی؛ گزارشی از مشکلات زندانیان محبوس در زندان تهران بزرگ
۴. گزارش نادر فتورهچی از «جهنم» یا همان زندان فشافویه
۵. گزارشی از مشکلات زندانیان محبوس در زندان تهران بزرگ
۶. مهرداد محمدنژاد، در گفتگو با رادیو فردا