چهار سال پس از پایان جنگ، وقتی هانا آرنت برای اولین بار به آلمان بازگشت، در مقالهی «ملاقات در آلمان» نوشت: «فرق دروغهای پروپاگاندای توتالیتر با دروغهای معمولی که رژیمهای غیرتوتالیتر در شرایط ضروری به آنها متوسل میشوند در این است که آنها ارزش واقعیتهای عینی را پیوسته کتمان میکنند: تمام واقعیتها میتوانند تغییر یابند و تمام دروغها میتوانند به حقیقت بدل شوند.»[۱] واقعیت در مورد تحریمها چیست؟ آیا رژیم جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران به سبب این تحریمها ضعیفتر شدهاند؟ آیا آنها هدفمند بودهاند؟ تحریمها بر جامعه مدنی چه تاثیری داشتهاند؟
صندوق بین المللی پول در گزارش «چشمانداز اقتصاد منطقهای خاورمیانه و آسیای مرکزی» افت ذخایر ارزی جمهوری اسلامی بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۷ را از میزان متوسط ۷۰ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۸ حتی ۱۲۲,۵ میلیارد دلار به ناگهان ۱۴,۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ و سقوط آزاد این ذخایر به عمق شگفت انگیز ۱۲,۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ را گزارش میدهد.
خب، دلیل این سقوط سرگیجهآور چیست؟ پاسخ ساده است: تحریمها. اقتصاد ایران یک اقتصاد حکومتیست. معنی این جمله این است که بخش خصوصی سهم بسیار ناچیزی از اقتصاد کشور و همچنین تحریمهایی که متوجه آن میشود را داراست. رضا پدیدار، عضو کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی آذر ۹۸ این سهم را معادل ۱۷٪ اعلام کرد که با در نظر گرفتن بخش غیر شفاف و خصولتیها این سهم به کمتر از ۱۰٪ آب خواهد رفت. در نتیجه میتوان به طور کلی گفت هرگونه تحریمی که علیه اقتصاد کشور وضع میشود، حتی با فرض اینکه چشم بسته و غیرهدفمند باشد، ۹۰٪ از آن مستقیما متوجه حکومت، نهادهای وابسته به حکومت و بنگاههای اقتصادیاش میشود. اما فرض «تحریمهای کورکورانه» خود برآمده از پروپاگاندای رژیم است و از اساس ناپایدار. چراکه تحریمها علیه جمهوری اسلامی بنا به گفتهی جو بایدن، زمانی که او معاون باراک اوباما بود، نه تنها «فلجکنندهترین تحریمها در سراسر تاریخ تحریمهای جهان» است، بلکه از درهمتنیدهترین و هدفمندترین آنها نیز هست. درهمتنیده به این دلیل که قدمت آنها برابر با عمر جمهوری اسلامیست؛ منشا بعضی از آنها به زمان بالا رفتن از در و دیوار سفارت آمریکا در تهران برمیگردد و از آن روز به بعد طی فرمانهای اجرایی روسای جمهور ایالات متحده، هرکدام شمارهای دریافت کردند و تصویب و لغو هر یک به سازوکارهای حقوقی جداگانهای متصل شد. تعداد کسانی که قادر به درک صحیح و شناختی جامع از مکانیسم قانونی و پیچ و خمهای تحریمها علیه جمهوری اسلامی باشند بسیار اندک است. تحریمها به طور کلی از یک سو افراد و از سوی دیگر نهادها و بخشهای کلان حکومت را شامل میشوند: بیت رهبری، علی خامنهای، ابراهیم رئیسی، اعضای شورای نگهبان، جواد ظریف و افراد مرتبط با بنیاد مستضعفان و … اینها افرادی هستند که در ارتباط با تنها یک فرمان اجرایی، فرمان شماره ۱۳۸۷۶ آمریکا تحریم شدند. سپاه پاسدران، بانک مرکزی، بیمه، خدمات بانکی، کل صنعت نفت و کشتیرانی و صنایع موشکی و تسلیحات نظامی و برنامهی هستهای و… هم از سوی اتحادیه اروپا و هم ایالات متحده تحریم شدهاند. استخراج اتهام «کورکورانه، غیرهدفمند، ظالمانه» بودن از این تحریمها تنها با «کتمان واقعیتهای عینی» ممکن است، در قلمرو «دروغهای توتالیتر».
رابطه بین تحریمها و وضعیت فاجعهبار اقتصادی مردم
رابطهای بلاواسطه و مستقیم نیست. بین فقر فزاینده و تحریمهای غرب یک حکومت ناکارآمد، فاسد و تمامیتخواه قرار گرفته که طی ۴ دهه عمر خود، بازتوزیع ناعادلانهی ثروت، فساد سیستماتیک و نهادینه، عدم شفافیت و ساختار مافیایی، آستان قدس و قرارگاه خاتمالانبیا، قالیباف و رفسنجانیها، باند لاریجانیها، اکبر ولایتی و … خیمهی ولایت فقیه و «افیون تَکرار» را در دل خود، چه در زمان حمله به کوی دانشگاه و گفتگوی تمدنها و چه در آبان ۹۸ و اوج تحریمها به طور مستمر پرورانده.
اینکه کسی گمان کند که مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است […] خطایی نابخشودنیست
علی اکبر خامنهای، بیانیه «گام دوم انقلاب»، ۲۲/۱۱/۱۳۹۷
حسن روحانی وقتی در جلسه «ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا» خطاب به مردم ایران گفت که «مردم برای کمبود و مشکلات اگر میخواهند لعن و نفرین کنند، این لعن و نفرین آدرسش کاخ سفید در واشنگتن است. آدرس درست، واشنگتن دی سی کاخ سفید است» صدای لعن و نفرین مردم را به خوبی میشنید که در خیابانها شعار «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» را فریاد میزدند. رئیس مجلس شورای اسلامی، محمد باقر قالیباف هم شنیده بود: «ریشه همهی مشکلات کشور، سوءمدیریت است نه تحریم. با ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد سالانه هم کسری بودجه داشتیم و حالا هم که کاهش درآمد داریم، دچار همان مشکل هستیم.»
یکی از افرادی که ثروت هنگفتی از سفرهی انقلاب را از آن خویش کرده بود، اسدالله عسگراولادی، رئیس اسبق اتاق بازرگانی ایران و چین، مرداد ۹۷ میگفت: «به جرات میگویم، ۹۰ درصد مشکلات کنونی ناشی از تصمیمات غلط و سوءمدیریت دولت و وزرای اقتصادی آقای روحانی است و تنها ۱۰ درصد مشکلات اقتصادی مربوط به تحریمها است.»
از اظهارات مقامات و بانیان وضع موجود که بگذریم، اکثریت مردم نیز مقصر اصلی را حکومت میدانند. رسانهی «عصر ایران» در همان مردادماه سال ۱۳۹۷ از مخاطبان خود «علت آشفتگی بازار ارز» را سوال کرده بود. ۶۲.۱۶ درصد از رایدهندگان در این نظرسنجی که ۱۳۵۰۳ نفر در آن شرکت کرده بودند، با رای به گزینهی «سوءمدیریت مقامات اقتصادی دولت» مقصر اصلی را در داخل حاکمیت میدیدند. تنها ۲.۵۵ درصد از شرکتکنندگان عوامل خارجی را باعث آشفتگی بازار ارز میدانستند.
شش ماه پیش، آبان ۱۴۰۰، «فساد و ناکارآمدی حکومت» به نظر ۸۶.۲ درصد از شهروندان ایرانی در یک نظرسنجی که تعداد شرکتکنندگان آن بالغ بر ۲۳ هزار نفر بود و از سوی موسسه گمان برگزار شده بود، مقصر اصلی وضعیت کنونی اقتصادی کشور تشخیص داده شد.

نتایج این نظرسنجیها را میتوان با این واقعیت عینی و غیرقابل انکار راستیآزمایی کرد که در طی دو موج اعتراضی بزرگ سالهای گذشته، مشخصا اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۹۸ که در ظاهر انگیزهها و محرکهای اقتصادی داشتند، در هیچ نقطهای از ایران هیچ شعاری بر علیه تحریمکنندگان سر داده نشد، هیچ کجا تحرک و تجمعی مردمی در محکومیت تحریمهای وضع شده از سوی کشورهای خارجی انجام نگرفت. برعکس: آنجا که پرچم آمریکا را، در زمانی که رئیس جمهور این کشور دونالد ترامپ بود و سیاستش در برابر جمهوری اسلامی «سیاست فشار حداکثری» نام داشت، بر سر راه مردم، روی آسفالت نقاشی میکردند تا آن را لگدمال کنند، مردم چنین تصاویری را خلق میکردند تا بگویند راهشان از راه حکومت جداست:
شاخص پویایی و سلامت جامعه مدنی چیست؟
در آغاز این مطلب به بازگشت هانا آرنت به آلمان پس از جنگ جهانی دوم اشاره کردیم. آرنت در مشاهداتش ویرانهها و خرابیهای به جا مانده از جنگ را به تصویر میکشد و از یک ویرانی عمیق دیگر نیز مینویسد که نه در خیابانها و ساختمانها، نه در زیرساختها و اماکن بلکه در بطن جامعهی مدنی آلمان رخ داده بود؛ بسیار پیشتر از آنکه بمبافکنها بر فراز آسمان آلمان به پرواز درآیند: «آلمانیها در میان ویرانهها قدم میزنند و برای یکدیگر کارت پستال مینویسند؛ بر روی این کارت پستالها تصاویری از کلیساها، بازارچهها، بناهای عمومی و پلهایی نقش بسته که دیگر وجود ندارند. و احساس بیتفاوتیی که آلمانیها با آن در میان خرابهها از اینجا به آنجا میروند، تطابق دقیقش را در این نکته بازمییابد که هیچکس برای آنها که مردهاند سوگواری نمیکند؛ پژواکش در «بیاحساسی» میپیچد که با آن در مواجهه با سرنوشت پناهندگانی که در بین آنها زندگی میکنند واکنش نشان میدهند، یا بسیار معمولتر: واکنش نشان نمیدهند.»
بیتفاوتی نسبت به سرنوشت خویش و دیگران، نسبت به آوراهایی که در میان آنها قدم میزنیم، نسبت به «واقعیت عینی»، نسبت به تشنگی خوزستان یا فلاکت سیستان و بلوچستان، کراواتی که با آن پس از اسپری فلفل به چشم زنان فوتبالدوست مشهد در قرعهکشی فیفا در قطر ظاهر میشویم؛ این ضعف و بیماری واقعی جامعه مدنی است، نه میزان درآمد طبقهی متوسطی که دیگر وجود خارجی ندارد.
از این منظر اگر نگاه کنیم، تحریمها نه تنها ناکارآمدی و فساد نهادینه در رژیم جمهوری اسلامی را آشکار ساختند، بلکه میزان حساسیت جامعه مدنی و احساس همدلی و همبستگی را با بروز اعتراضات مردمی بر علیه این فساد و ناکارآمدی در بین اقشار مختلف جامعه نیز افزایش دادند.
شاخص پویایی و سلامت جامعه مدنی چیست؟
– فرهنگ اعتراض!
شدت و تعدد اعتراضات مردمی در سالهای اخیر رشد بینظیری داشته است. به همین نسبت نیز میزان سرکوب و خشونت بکار رفته در مقابله با این فرهنگ اعتراضی که در افق تحریمهای بینالمللی در جامعهی ایران مشاهده میشود، افزایش پیدا کرده. تحریمها اما ظرفیت اعمال خشونت و سرکوب از سوی حکومت را نیز به شدت تحت تاثیر قرار دادهاند.
به عنوان نمونه، خبرگزاری اطلاعات سپاه، تسنیم، آبان ۱۴۰۰ از خرابی ۴۹ درصد از دوربینهای ثبت تخلف که به منظور مانیتورینگ اعتراضات و تجمعات از آنها به عنوان ابزار سرکوب در سطح شهرها استفاده میشود خبر داد و نوشت که تنها هفت شهر کشور اکنون دوربین مانیتورینگ دارند. ماشین سرکوب قادر به تولید این ابزار نیست و باید آنها را از کشورهای دیگر خریداری کند. تحریمها در اینجا نیز به کمک جامعه مدنی و فرهنگ اعتراضی آمدند.
در میان اعتراضات و تجمعات فزایندهی به اصطلاح «صنفی و معیشتی» که در سالهای گذشته شکل گرفتند، برای اولین بار شاهد بروز اعتراض در میان گروههایی مانند «زندانبانها» و «پرسنل نیروهای مسلح» بودیم. این پدیده در نوع خود بینظیر بود، چرا که نشان میداد، تحریمها به استخوان نیروی سرکوب، نیروی حافط نظام رسیده.
«زندانبان نان ندارد» شعارشان بود.
[۱]. Hannah Arendt, Besuch in Deutschland, 1950