سه مورد از احکام دادگاههای جمهوری اسلامی:
در روز چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ در زندان اوین و قرچک ورامین حکم دادگاه به «سینا منیرزاده» و «زهره سرو» ابلاغ میشود. سینا منیرزاده با نام مجازی «بابک پارسی» و زهره سرو با نام «ماه فر» در اینستاگرام اکانتهایی داشتند. دادگاه هر یک از آنها را به سه سال حبس تعزیری به اتهام «توهین به رهبری» محکوم میکند. در حکمی که به این دونفر ابلاغ میشود دو مورد دیگر از مجازات نیز ثبت شده است:
چهار ماه فعالیت موثر در بسیج و مطالعه تفسیر سوره حجرات.
در روز دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ در زندان تهران بزرگ حکم صادره از دادگاه کیفری دو شهرستان پردیس به «سجاد سالاروند» ابلاغ میشود. در این حکم سجاد سالاروند با اتهام «تشکیل دسته یا جمعیت با هدف بر هم زدن امنیت کشور و اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق ایجاد جنجال و هیاهو» به ۱ سال حبس تعزیری محکوم میشود.
سجاد سالاروند، فرزند نورعلی، متولد مردادماه ۱۳۷۷ در شهرستان بومهن تهران، پیش از بازداشت کارگر ساده ساختمان است. عوامل سپاه پاسداران او را در تاریخ ۲۵ آبان ۹۸ در جریان «اعتراضات سراسری آبان» در شهرستان بومهن دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات سپاه موسوم به بند ۲-الف زندان اوین منتقل میکنند. ۱۱ روز تحت بازجویی و شکنجه قرار میگیرد و سپس او را به زندان تهران بزرگ میبرند.
در حکم ابلاغ شده به سجاد سالاروند مجازات دیگری هم به چشم میخورد:
۳ ماه شست و شوی میت.
در زندان کچوئی کرج در روزهای اخیر، حکم شعبه یک دادگاه انقلاب کرج که در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۸ صادر شده است، به فاطمه کهن زاده ابلاغ میشود. در این حکم او به تحمل ۱۸ ما حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده است. فاطمه را روز پنجم دی ماه ۱۳۹۸ در مراسم چهلم پویا بختیاری در بهشت سکینه کرج بازداشت و برای بازجویی به بازداشتگاه نیروی انتظامی منتقل میکنند. پویا بختیاری از جانباختگان خیزش ۹۸ است. پویا با شلیک مستقیم گلوله به سر توسط عوامل سپاه در مهرشهر کرج به قتل میرسد. اطلاعات سپاه تمام اهل خانواده بختیاری را پیش از مراسم چهلمش بازداشت میکند و در آرامگاه بهشت سکینه، محل دفن پویا بختیاری تک تیرانداز مستقر میکند و با هلی کوپتر بر فراز گورستان چرخ میزند. فاطمه متهم به «تبلیغ علیه نظام به نفع گروههای معاند» شده است.
فاطمه کهن زاده، فرزند محمدعلی، متاهل و دارای دو فرزند است.
دادگاه فاطمه را همچنین به انجام دو سال کار نظافتی در یکی از بیمارستانهای شهر کرج محکوم کرده است.
واژه ای که قوه قضائیه برای مجازاتهای اضافه بر مجازات اصلی بکار میبرد «مجازات تکمیلی» است. کارکنان بهشت زهرا، نظافتچیان بیمارستانها و بسیجیان فعال در مقرها همه کارهایی انجام میدهند که در ایران به لحاظ قانونی کارهای مجاز محسوب میشوند و شامل قوانین مربوط به کار و حقوق و مزد میشوند. با استناد به این احکام صادره از سوی داگاههای جمهوری اسلامی مشاغل جامعه مدنی ایران در دیدگاه قوه قضائیه «مجازات» تلقی میشوند. این مجازات پس از بسته ای لبالب از أنواع دیگر مجازات، از تعذیب و شکنجه جسمی و روحی گرفته تا تهدید و آزار بستگان و خانواده فرد متهم، با تحمیل شغلی به ظاهر مدنی «تکمیل» میشود و به متهم ابلاغ میشود.
در نگاهی ظریفتر میتوان به رابطه ای اسرارآلود که قوه قضائیه بین «اتهام» و «جزا» برپاکرده پی برد اما آنچه اینجا در کانون توجه قرار گرفته تصویریست که «دستگاه قضای» جمهوری اسلامی از جامعه مدنی به دست میدهد: یک جامعه ی در بند، در یک زندگی که همه مشاغل، حتی آنهایی که نام «شغل آزاد» را یدک میکشند چیزی جز مجازات نمی توانند باشند. دستگاه قضا که تحت سلطه قشر آخوند اداره میشود، رویای همین قشر از دنیا به عنوان «دار مکافات» را تحقق بخشیده است و ندامتگاهی ساخته است به وسعت تمام سرزمین ایران.
شبیه به «مستعمره مجازات» فرانتس کافکا تمام ابعاد زندگی اجتماعی انسانها در این ندامتگاه بزرگ بر گرد یک ماشین مخوف و کهنه بنا شده است که لوح قوانین را بر اندام محکومین حکاکی میکند، قوانینی کهنه تر و متحجر تر از خود ماشین که دیگر هیچکس حتی قادر به خواندن آنها نیست، چه رسد به درک.