در مشهد یک آخوند دیروز، ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ به ضرب چاقو کشته شد. دو آخوند دیگر به بیمارستان منتقل شدند که حالشان خوب گزارش شده است. اتفاق در محوطهی قصری که در اطراف گور منتسب به علی بن موسی الرضا در مشهد ساخته شده، افتاد. ضارب به گفتهی رسانههای وابستهی داخلی یک «تبعه خارجی» است که بلافاصله توسط ماموران اطلاعات سپاه دستگیر میشود و همین نهاد نیز شب گذشته از «انجام بازجوییهای تخصصی» در این زمینه خبر داده که همچنان در جریانند. انتشار خبر حمله به آخوندها در مشهد و پخش تصاویر مربوط به آن در شبکههای اجتماعی موجی از خوشحالی را در بین کاربران ایرانی در فضای مجازی به راه انداخت. این ابراز خوشحالی عصبانیت حسابهای کاربری ارتش سایبری رژیم و همچنین برخی از چهرههای رسانهای حامی جمهوری اسلامی را برانگیخت. در یک نمونه صبا آذرپیک کاربرانِ خوشحال از مرگ یک آخوند را به «بلاک شدن درجا» و خارج از تشریفات معمول تهدید کرد – تهدیدی که سرازیر شدن سیل متقاضیان را به همراه داشت:

موازیخوانی دو واقعه
۱-نخستین گزارشها در خصوص مضروب شدن سه آخوند در مشهد، روز گذشته اندکی پس از ساعت ۳ بعدازظهر در فضای مجازی منتشر شدند. واقعه اما به گفته یعقوبعلی نظری، استاندار خراسان رضوی حدود ساعت ۲ بعدازظهر رخ داده بود. ایرنا در گزارش اولیهی خود هویت ضارب را به فردی به نام «ل . م» کوتاه کرد که از اهالی منطقه قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) مشهد است. خبرگزاری رسمی ج . ا آقای ل . م را فردی «دارای اختلالات روحی که به ادعای خودش از مدتی قبل این افراد را با انگیزه شخصی» نشان کرده معرفی میکند. در همین گزارش نامهای سه آخوند به ترتیب: پاکدامن، دارایی و اصلانی ذکر میشود، که آخری فرد مقتول است. اندکی پس از انتشار این گزارش اما، محسن داوری، فرماندار مشهد شک نداشت که فرد ضارب «تحت تاثیر تفکرات استکبار جهانی و تکفیری» بوده. اطلاعات سپاه نیز شامگاه سهشنبه در اطلاعیهای از «انجام بازجوییهای تخصصی از ضارب» خبر داد. در ساعات پایانی روز گذشته، استاندار خراسان رضوی، یعقوبعلی نظری حادثه مشهد را به این سمت و سو سوق داد: «با توجه به تفکراتی که از ضارب روشن شده این حادثه با برنامه قبلی انجام شده ولی اینکه به تنهایی این اقدام را انجام داده یا عوامل دیگری او را همراهی کردهاند هنوز روشن نشده». علاوه بر «ل . م» ۴ نفر دیگر در محل حادثه توسط ماموران اطلاعاتی دستگیر شده بودند.
طبق آخرین خبرهای منتشر شده در زمان تنظیم این مطلب، هویت فرد ضارب توسط رسانهی اطلاعات سپاه، تسنیم، منتشر شده. او جوانی ۲۱ ساله به نام عبداللطیف مرادی با تبار ازبکستانی است. به ادعای تسنیم عبداللطیف «یک سال پیش به صورت غیرقانونی از مرز پاکستان وارد ایران شده و سپس در مشهد» سکونت گزیده و به همراه برادرش در یک باربری در منطقه مهرآباد مشهد مشغول به کار بوده. در گزارش تسنیم هیچ چیزی از انگیزه و علت این عمل نیامده. صرفا همان اتهام «استکبار جهانی و تکفیری» تکرار شده است. تعداد بازداشتیها در آخرین گزارش به ۶ نفر که شامل دو برادر آقای مرادی هم میشوند، افزایش یافته. تسنیم نیز از تداوم تحقیقات نوشته؛ از «بازجوییهای تخصصی» که «تفکرات» ل . م سابق و ع . م کنونی را روشن نموده اما هنوز داستانی تولید نکردهاند.
۲-روزنامه اطلاعات، سال نوزدهم- شماره ۵۷۴۵، ۸ اردیبهشت ۱۳۲۴:
«ساعت ۹ صبح امروز هنگامی که آقای کسروی وکیل دادگستری و مدیر روزنامه پرچم از منزل به قصد اداره حرکت میکند سر چهارراه حشمتالدوله شخصی از پشت سر به او حمله نموده و دو تیر با طپانچه بطرف او رها میکند. گلوله به زیر قلب اصابت نموده و از جلو خارج میشود. در همین موقع چند نفر نیز با چاقو به آقای کسروی حمله نموده و چند ضربت به سر و صورت او وارد میکنند. مامورین سه نفر از مرتکبین را دستگیر و مورد تعقیب قرار میدهند. آقای کسروی را نیز به بهداری شهربانی و از آنجا به بیمارستان نجمیه میبرند و اکنون آقای کسروی در بیمارستان نجمیه تحت معالجه میباشند و حالت مزاجیشان تا بعد ازظهر امروز خوب بوده و امید بهبودی میرود. بطوری که میگویند رهاکنندهی گلوله جوانی به نام نواب صفوی بوده که به اتفاق دو نفر از همدستانش دستگیر شده و اکنون هر سه نفر در شهربانی توقیف هستند.»
نام یکی از همدستان نواب صفوی که در این خبر کوتاه به آنها اشاره شده، با استناد به پژوهشهای آقای محمد امینی شخصی به نام «خورشیدی» بود و هزینهی خرید طپانچهای که نواب با آن به سمت آقای کسروی شلیک کرد را نیز امام جمعهی وقت مسجد سیفالدولهٔ تهران، محمد حسن طالقانی عهدهدار شده بود.
ناصر پاکدامن، نویسنده کتاب «قتل کسروی» جزئیاتی در خصوص وقایع آن هشتم اردیبهشت در چهارراه حشمتالدولهی تهران را شرح میدهد. در این سوءقصد بیش از ۱۵ نفر شرکت داشتند: «صبح شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ کسروی با سه تن از یاران خود[…] به طرف ایستگاه اتوبوس میروند. در این موقع نواب صفوی به اتفاق عدهای که هر یک به لباس مبدلی درآمده بودند و نقشی (عابر، پاسبان، استوار ارتش و میانجیگر) بازی میکردند، کسروی و یارانش را احاطه میکنند. نواب صفوی دو تیر از پشت سر به سوی کسروی شلیک میکند و دو تن دیگر هم با چاقو کسروی را به شدت زخمی میکنند.»
کسروی از این سوءقصد جان سالم به در برد. نواب با وثیقهای که از سوی بازاریان تامین شده بود در شهر آزاد میگشت. در اسفندماه همان سال، ۱۰ روز پیش از آنکه کار ناتمام ترور کسروی را به پایان برساند، او اعلامیهای صادر کرد با عنوان «دین و انتقام» که با این جملهی کوتاه شروع میشد: «ما زندهایم و خدای منتقم، بیدار». ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان دادگستری تهران در خیابان خیام خدا مرده بود و همدستان نواب، احمد کسروی را به ضرب گلوله و ۲۷ ضربهی چاقو کشتند.

خامنهای، وقتی هنوز به رهبری نرسیده بود، دیماه ۶۳ در سالروز اعدام نواب گفت: «البته کاری که ایشان در مقابل کسروی انجام دادند یک کار فرهنگی فقط نبود، اتفاقا کار سیاسی، نظامی، فرهنگی بود. نظامی بود برای اینکه خب کسروی را مضروب کرد و بعد هم یکی از یاران ایشان کسروی را کشت یعنی دو مرتبه از طرف نواب، کسروی مورد حرکت به اصطلاح نظامی قرار گرفت. یک بار به وسیله خود ایشان که با کارد حمله کرد، یک بار هم به وسیلهی مرحوم امامی، سید حسین امامی، که با اسلحه زد و کسروی را عملا نابود کرد.[…] البته در اینکه تاثیرش (حرکت تروریستی نواب) در روشنفکرهای آن روز چگونه بود، من نمیخواهم بگویم؛ آن زمان که خب من نبودم. یعنی در صحنه نبودم و سن آن زمان هم اجازه نمیدهد که از نزدیک آن زمان را درک کرده باشم.»
خامنهای البته چند سال بعد، وقتی به قدرتمندترین فرد نظام تبدیل شده بود، به یک باره تمام موانع سنی را کنار زد و در یک مداحی غلیظ از نواب صفوی، خود را آشنا با مقولهها و فضای سیاسی آن دوران جلوه داد: «من شاید ۱۵ یا ۱۶ سالم بود که مرحوم نواب صفوی به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کلی مرا مجذوب خودش کرد. […] در سال ۱۳۳۲ که قضیه مرداد پیشامد کرد، من کاملا در جریان مصدق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبی که به دولت دکتر مصدق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آنجاها را غارت میکردند. این مناظر کاملا جلو چشمم است! بنابراین من مقولههای سیاسی را کاملا میشناختم و دیده بودم.»
امروزه جمهوری اسلامی نام نواب، این الگوی چاقوکشی را بر خیابانهای شهرهای ایران میگذارد، برایش مقبره و بنای یادبود میسازد و هر ساله در سالروز اعدامش برنامههای تبلیغاتی از این “چهرهی فرهنگی” تهیه و در رسانههای خود منتشر میکند. بر اساس تفکر حاکم، کار ضارب مشهدی در روز گذشته نیز صرفا یک اقدام فرهنگی بوده، «که خب،جوانب نظامی و سیاسی» هم داشته. به هر حال جمهوری اسلامی که رهبرش به طور شفاف خاستگاه تفکر و مبارزه سیاسی خود و پیروانش را شخصیت و اقدامات قاتلی مثل نواب صفوی میداند، صلاحیت حقوقی محکوم کردن اقدام ضارب مشهدی را ندارد. توانایی انتقام گرفتن چرا، ولی نه برگزاری دادگاه و محکمه و صدور رای.