آبان تبدیل به ماهی شده که در یاد تمامی ایرانیان در سراسر جهان حک شده است. نه بخاطر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، فارغ از اینکه چه کسی رئیس جمهور خواهد شد. بلکه بخاطر تمام خاطرات دردناکی که آبان ۹۸ به همراه داشته، ماهی که نیروهای سرکوبگر رژیم به دستور مستقیم خامنهای مبنی بر انجام «هرکار لازم» برای «متوقف کردن اعتراضات» بیش از ۱۵۰۰ نفر را قتل عام کردند و حداقل ۷۰۰۰ تن از شرکتکنندگان غیرمسلح در اعتراضات سراسری را به زندان انداختند.
همه چیز از ۲۴ آبان شروع شد. مردم ایران با خبر شوکه کنندهی افزایش 200 درصدی قیمت بنزین و کاهش یارانهی سوخت از خواب بیدار شدند. این به معنای درآمد کمتر و تورم بیشتر بود، یعنی بدتر شدن وضعیت اقتصادی. مردم به خیابانها آمدند، ماشینهایشان را وسط خیابان متوقف و ترافیک ایجاد کردند و در نهایت جمعیتِ حاضر شروع به راهپیمایی و شعار دادن کرد.
اولین ویدئوها توسط رسانههای غربی با عناوینی همچون ” تظاهرات علیه افزایش قیمت بنزین” پخش شد. با این حال این گونه عناوین دست کم گرفتن و عادی جلوه دادن اعتراضات بود و باعث شد که کمتر به آنها پرداخته شود. همان روز عصر اعتراضات شدیدتر و گستردهتر شد. در سیرجان یک معترض با شلیک نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید و معترضی دیگر نیز مجروح شد. افراد بیشتری به این اعتراضات پیوستند. عصر همان روز در شهر مشهد اینترنت را مختل کردند تا معترضین نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و تجمعات را سازماندهی و یا ویدیوهای اعتراضات مردمی را به رسانه های خارج از کشور برسانند.
اما این سرکوبها کافی نبود، چرا که فردای آن روز اعتراضات شدت بیشتری به خود گرفت. شورای عالی امنیت ملی دستور قطع سراسری اینترنت را صادر کرد. این امر امکان انجام هرنوع جنایت پشت پرده ای را برای ماشین سرکوب جمهوری اسلامی فراهم کرد. همزمان با اینکه مردم ویدئوهایشان را از سرکوب وحشیانهی اعتراضات مصالحت آمیز در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند، رسانههای غربی و “کارشناسان” مسائل ایران تصویری دور از واقعیت در رسانههایشان به نمایش گذاشتند.
با اینکه این تجمعات گسترده ترین اعتراضات از زمان تاسیس جمهوری اسلامی بود، بیشتر کارشناسان ایرانی، ازجمله سازمان نایاک (شورای ملی ایرانیان آمریکا) که همواره به طرزی آشکار رویکردی متمایل به حفظ این حکومت دینی داشته اند، وانمود کردند که اعتراضات تنها بخاطر افزایش قیمت بنزین و فشار ناشی از ” تحریمات آمریکا” بوده است. این به اصطلاح “کارشناسان امور ایران” حتی اظهار کردند که اعتراضات و تجمعات آبان در مقایسه با جنبش سبز به رهبری اصلاحطلبان، آنقدرها هم با اهمیت و بزرگ نیست.

اما ویدئوهای منتشر شده از معترضین حکایت از داستانی دگر داشت. مردم شعارهای تندی علیه تمامیت رژیم سر میدادند و نه فقط به اعتراض بر علیه “قیمت بنزین”. از جمله این شعارها: ” آخوند باید گم بشه”، “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران”، ” رضاشاه روحت شاد “، “مرگ بر دیکتاتور”، ” مرگ بر خامنه ای” و بسیاری شعارهای دیگر از این دست. در میان آنها اما حتی یک شعار با موضوعیت “گرانی بنزین” نبود! معترضین در بعضی نقاط حتی عکسهای خمینی و خامنهای را به آتش کشیدند.
در واقع مردم در اعتراض به فساد فاحش و گسترده و همچنین فقدان مدیریت مناسب در تمام سطوح دولتی به خیابانها آمدند.
آنها می دیدند که مقامات پول و ثروت کشور را خرج لبنان، سوریه، عراق و یمن میکنند بجای آنکه از این ثروت برای کاهش فشار ناشی از درآمدهای پایین بر قشر کم درآمد و طبقهی متوسط جامعه استفاده کنند. آنها به خیابان ها آمدند برای آزادی، برای حق زندگی بهتر و بر علیه ظلم.
تقریبا همه شعارها در مورد فساد سپاه پاسداران و مقامات و نهادهای حکومتی بود. قیمت بنزین مسئلهی اصلی نبود، بلکه تنها به منزلهی جرقهای برای شعلهور شدن خشم و اعتراض مردم ستمدیدهی ایران بود. خواست رادیکال و شعار صریح «تغییر رژیم» از اعتراضات دیماه سال ۱۳۹۶آغاز شد. معترضین آن سال فریاد زدند، حکومتی که مردمش را بخاطر اعتقاداتش اعدام و زندانی کند نمیخواهند.
چهار روز از آغاز قتلعام مردم و ریختن اولین خون در طی اعتراضات سراسری آبان ۹۸ باید میگذشت تا بالاخره یک سازمان حقوق بشری بخشی از جنایت را انعکاس دهد و از شرایط ویرانگر در ایران بنویسد.
سازمان عفو بین الملل اولین گزارشش پیرامون قلع و قمع وحشیانهی معترضین توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ منتشر کرد. عفو بینالملل اعلام کرد که ۱۰۶ نفر در طی نخستین روزهای اعتراضات کشته شدند و اضافه کرد که برخی منابع مدعی کشتار بیش از ۲۰۰ نفر از مردم معترض هستند. این سازمان در گزارش بعدیش قتل حداقل ۳۰۴ نفر توسط مامورین جمهوری اسلامی را تایید و مستند کرد.
رسانههای تحت کنترل رژیم از جمله رسانههای انگلیسیزبان مانند “پرستیوی”، اعتراضکنندگان را مقصر این حجم از سرکوبگری و توحش معرفی کردند و آنها را متهم به تخریب و سوزاندن ساختمانهای دولتی کردند و افرادی موسوم به “اراذل و اوباش” را به عنوان شروع کنندههای خشونت اعلام کردند. ویدئوهای منتشر شده توسط مردم معترض در فضای مجازی اما میزان راستی این ادعاها را نشان داد:
محمود احمدی نژاد؛ رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی هم اعتراف کرد که ماموران اطلاعات مسئول آموزش و مسلح کردن اراذل و اوباش در سطح کشور برای خرابکاری و آسیب به اموال عمومی و خصوصی هستند تا از این طریق بهانهای برای موجه جلوه دادن سرکوب وحشیانهی اعتراضات و راهپیماییهای مشروع و مسالمت آمیز معترضین به دست دهند.
رسانههای وابسته به حکومت همچنین تلاش کردند شایع کنند که «تعداد کمی کشته شدهاند» که بیشتر این افراد «نیروهای امنیتی» بودهاند. رسانههای غربی نیز اکثرا همین راه را در پیش گرفتند و “کارشناسان ایرانی” هم این نظریه را قوت بخشیدند تا کشتار معترضین غیر مسلح با شلیک گلوله در اعتراضات مسالمت آمیز را توجیه کنند، در حالیکه در برخی نقاط کشور مثل ماهشهر این سرکوب با ابزار جنگی و سلاحهای پیشرفته همچون تانک ، بالگرد و دوشکا قتلعامی خونبار را رقم زد.
این “کارشناسان” مدام تکرار میکردند که «هر کشوری با اراذل و اوباش به صورت خشن و جدی مقابله میکند». آنها حتی پس از آنکه خبرگزاری رویترز از قتلعام بیش از ۱۵۰۰ نفر و دستگیری هزاران نفر اطلاع داد، دست از توجیه عملکرد غیرقانونی و جنایتکارانهی رژیم نکشیدند و دقیقا همان چیزی را که مقامات جمهوری اسلامی میگفتند، دنبال میکردند: رویترز دروغ میگوید! تنها «تعداد اندکی کشته شدند» که از سوی «دشمنان نظام مقدس» ماموریت داشتند تا نظم عمومی کشور را مختل کنند، ساختمانها را آتش بزنند و جان مردم را مورد تهدید قرار دهند!
واقعیت اما کاملا برعکس بود. جمهوری اسلامی با قطع اینترنت برای مدت بیسابقهی بیش از شش روز، تا جایی که میتوانست کُشت و بازداشت کرد. سپس روایت ساختگی و جعلش را تولید کرد تا به خورد جهان دهد. ماشین تبلیغاتی نظام در غرب از آنجا به بعد این وظیفه را بر عهده گرفت.
اعضای سازمان نایاک و کارمندانش مهمترین بازوی تبلیغاتی نظام در آمریکا و رسانه های غربی هستند. آی سی سی ( کنگره ی ایرانیان کانادا) همین وظیفه را در کانادا به عهده دارد. در نشریههایی چون نیوزویک، ایندیپندنت، بی بی سی و غیره نظریههای ساخته و پرداخته شده در داخل نظام را تکه تکه منتشر کردند، مدعی شدند که ایرانیان به دلیل تحریمهای آمریکا زیر فشار هستند و خواستار تغییر نظام نیستند. حتی تا طرح این ادعا پیش رفتند که «اگر نظام جمهوری اسلامی از بین برود داعش دوباره ظهور خواهد کرد».
تلاش لابیهای استبداد اسلامی همچنان بر طرح اینگونه دیدگاههای واهی متمرکز است. وارونه جلوه دادن حقایق در ایران کار روزمرهی آنهاست؛ میخواهند وانمود کنند در ایران “دموکراسی” وجود دارد، حال آنکه این این رژیم حکومتی سرکوبگر و تمامیتخواه است. جمهوری اسلامی تعداد بیشماری از دگراندیشان را به سالهای طولانی در زندان و بسیاری دیگر را به اعدام محکوم کرده است. امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی، محمد رجبی، ۵ نفر از معترضین از اصفهان و روح الله زم تنها نمونههایی از مخالفان هستند که به اعدام محکوم شدهاند.
یک سال گذشت و همچنان لابیهای حکومت تلاش میکنند تا جنایتهای جمهوری اسلامی مثل قتل نوید افکاری را قانونی و مشروع جلوه دهند.
یک سال گذشت و جمهوری اسلامی حتی هنوز تعداد جانباختگان روزهای خون و وحشت آبان ماه ۹۸ و تعداد بازداشتی ها را اعلام نکرده است.
مردم ایران در پی راهی برای خروج و رهایی از چهار دهه دیکتاتوری حکومت دینی هستند. مردم خواهان حمایت جامعه جهانی خصوصا اتحادیه اروپا و آمریکا هستند، نه اینکه رژیم را برای آنها ساقط کنند، نه! بلکه دست از سیاست مماشات و مدارا در برابر یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در طول تاریخ بردارند.
یک سال گذشت! ایرانیان برای از دست دادن برادران و خواهرانشان در سوگ نشستهاند و همچنان به راهشان برای رسیدن به رفاه و زندگی شرافتمندانه ادامه میدهند و مهم هم نیست که چه کسی رئیسجمهور کدام کشور باشد . تا روزی که جمهوری اسلامی هست مبارزهی ایرانیان هم برای رسیدن به آزادی ادامه دارد.
این مطلب برگردان فارسی این مقاله به قلم آرزو صابری است