آخوندها در ایران هر صدای منتقدی را خفه میکنند. بسیاری از مخالفان رژیم به زندان افتادهاند، خیلیها کشور را ترک کرده و تعداد زیادی نیز کشته شدهاند. وبلاگنویس و کنشگر ۳۶ ساله، حسین رونقی یکی از معدود فعالان سیاسی است که همچنان در ایران زندگی میکند و با نگاهی انتقادی اوضاع کشور را بیان میکند. او شش سال از عمرش را به همین خاطر پشت میلههای زندان سپری کرده است.
«در زندان اوین شکنجه شدم. یک کلیهام را از دست دادم. هنوز از پیامدهای شکنجه رنج میبرم، ولی خوبیاش این است که هنوز زندهام و میتوانم ادامه دهم»، اینها را رونقی به بیلد آلمان میگوید و ادامه میدهد: «تنها در سال گذشته دهها زندانی سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. آخرین زندانی سیاسی که در زندان کشته شد، شاعر، نویسنده و فیلمساز، بکتاش آبتین بود.»
نویسنده نامآشنا، آبتین، ۴۷ ساله، شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰ در پی ابتلا به ویروس کرونا در زندان اوین جان باخت. پس از مرگش، حکومت آخوندی سه تن از فعالین و روزنامهنگاران بازداشتی، به نامهای عالیه مطلب زاده، نرگس محمدی و کیوان صمیمی بهبهانی را به زندانهای دیگر، با شرایطی بدتر و بسیار دورتر از محل سکونت خانوادههایشان منتقل کرد. بهبهانی با ۷۳ سال سن، از مسن ترین روزنامهنگاران دربند در جهان است!

حسین رونقی: «با این قبیل اقدامات فعالان و خبرنگاران زندانی را به کام مرگ فرومیبرند. در حال حاضر، رژیم از ویروس کرونا برای انجام این کار استفاده میکند.»
رونقی رسانههای غربی را متهم میکند که آنگونه که باید حقایق ایران را پوشش نمیدهند. در چهار سال گذشته، مردم ایران پنج بار بر علیه رژیم بپاخاستند و تظاهرات سراسری به راه انداختند.
پروپاگاندای لابیگران و جمهوری اسلامی تاثیر عمدهای بر روی سیاستمداران غرب و رسانهها دارد. به سبب همین پروپاگاندا بود که بازگشت مجدد ایران بر سر میز مذاکرات هستهای (برجام) عموما مثبت تلقی شد. رونقی از این امر انتقاد میکند که غرب چشم خود را بر روی آنچه در داخل ایران میگذرد، بسته است؛ نمیبیند که رژیم چگونه مملکت را به سرزمینِ سرکوب، سانسور و خشونت تبدیل کرده است.
حسین رونقی در شبکههای اجتماعی فعال است و در حال حاضر بر علیه یک قانون بسیار خطرناک به منظور «سانسور اینترنت درایران» کار میکند. علاوه بر این او همواره در تلاش است که توجه جامعه جهانی را به سمت وضعیت داخل کشور جلب کند.
رونقی شرایط داخل را اینگونه شرح میدهد: «رژیم مردم را به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم کرده. شخصی که در دستهی خودیهاست، یعنی آنکه جزئی از حاکمیت و حامی آن است، از حقوق و آزادیهای گستردهتری برخوردار است. ولی اگر کسی غیرخودی باشد، به شدیدترین شکل مورد سرکوب، تبعیض و تحقیر قرار میگیرد.
رونقی خود در بخش موسوم به “غیرخودیها” قرار گرفته. او در خانوادهای مذهبی با سه خواهر و برادر بزرگ شد. بعدها به واسطه اینترنت مسیر خود را یافت و به همراه یک گروه به فعالیت بر علیه سانسور پرداخت. نخستین بار در دسامبر ۲۰۰۹ دستگیر و به ۱۵ سال زندان محکوم شد! حسین رونقی بر اساس اتهاماتی واهی همچون «اقدام بر علیه امنیت ملی» در مجموع ۶ سال را در زندان سپری کرد.
حسین رونقی روحیهی مبارزش را از دست نداده: «دوران بیرحم و مروتی بود؛ من بیمار بودم و از مراقبتهای پزشکی محروم. برادرم هم بازداشت شده بود. او را در برابر چشمانم وحشیانه شکنجه کرده بودند. امروز من با یک کلیه زندگی میکنم. خیلی چیزها را از دست دادم؛ شجاعتم را اما نه.»
با وجود تمام مخاطرات، او میخواهد در ایران بماند و به مبارزه برای آزادی ادامه دهد، با اینکه میداند هر آن ممکن است دوباره دستگیر شود! حتی برای انجام همین مصاحبه، ناچار بود که ابتدا با وکیل خود صحبت کند و در اینباره از او مشاوره بگیرد.
این وبلاگنویس جوان به بیلد میگوید:«ایران وطن من است، هرگز مایل نیستم سرزمینم را ترک کنم. ترس چیزیست که هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنم، اما حقیقتی که سرکوب شده باید به گوش دنیا برسد. رسانههای غربی نمیبینند که در این کشور واقعا چه اتفاقی دارد میافتد. اینجا سرزمینیست زخم خورده از جنگ که حکومتی توتالیتر سایهی سنگینش را بر آن گسترده؛ سرزمینی که با بحرانهای وحشتناک و عدیدی رودرروست.»
مطلب فوق برگردان فارسی این گفتگوی منتشر شده در روزنامهی بیلد آلمان است: Westliche Medien berichten nicht die Wahrheit