قاسم سلیمانی توسط پهپادهای آمریکایی، سیزدهم دیماه ۱۳۹۸ در عراق کشته شد. آشفتهبازاری پس از مرگش به پا شده بود، از آنرو که گارد جمهوری اسلامی به یکباره افتاده بود و هیچ راهکار و نقشهای برای پاسخگویی نداشت. رئیس جمهور ترامپ خط قرمز واضحی را ترسیم کرده بود: «اگر حتی یک آمریکایی کشته شود، جمهوری اسلامی باید حساب پس دهد!» اما به هر صورت، ماشین پروپاگاندای رژیم مانند همیشه آماده لاپوشانی و پنهان کردن کمبودها بود. در داخل و خارج از کشور، بلندگوهای حاکمیت دینی شروع به طراحی چهرهی جدیدی از سلیمانی به عنوان قهرمان و مردی که نزد همهی ایرانیان و مردم منطقه محبوب بوده، کردند. در این مقاله نگاهی میکنیم به اینکه، چرا این روایت رژیم خلاف واقعیت است و سلیمانی فردیست که مورد انزجار اکثریت مردم ایران و خاورمیانه است.
«جناب آقاي رئيسجمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آنقدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست.»
قاسم سلیمانی وقتی که نامه تهدیدامیز به خاتمی را در تیرماه سال ۱۳۷۸ امضا کرد، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. آنروزها که دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به جو خفقان حاکم بر رسانهها دست به تظاهرات زدند، ۲۴ تن از فرماندهان سپاه خاتمی را با این کلمات مورد تهدید قرار دادند: «كاسهی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نميدانيم.» محمد باقر قالیباف، رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی و فرمانده سابق سپاه پاسداران، تائید کرد که آن نامه توسط وی و شخص قاسم سلیمانی نوشته شده بود.
به طور دقیق اطلاعی در دست نیست که چه تعداد در آن هفت روز سیاه در نقاط مختلف کشور توسط نیروهای سرکوب سپاه و بسیج به قتل رسیدند. کشته شدن دست کم هفت نفر در جریان اعتراضات دانشجویی تایید شده است؛ از سرنوشت تعدادی همچون سعید زینالی نیز تا به امروز هیچکس مطلع نیست: آنها هنوز “مفقود” محسوب میشوند.
ده سال بعد، در پی انتخابات پرمناقشهی ریاست جمهوری موج وسیعی از اعتراضات در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران آغاز شد. بر اساس آمار رسمی، حداقل ۷۲ نفر در جریان این اعتراضات صلحآمیز کشته شدند. بار دیگر قالیباف با افتخار تائید میکند: «شاید بیشترین حرکت را برای جلوگیری از حادثه، از شنبه تا پنجشنبه، من و سردار سلیمانی با هم انجام دادیم.» امام جمعه کرمان سال ۹۲ برملا کرد که سلیمانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به قالیباف رای داده بود.
نوک پیکان اعتراضات گستردهی زمستان ۱۳۹۶ که نقطه عطف آن در شهر مذهبی مشهد بود و بیشتر انگیزههای اقتصادی، معیشتی داشت به سوی فقر نشانه میرفت. به سرعت اعتراضات به شهرهای دیگر ایران سرایت کرد و مردم بر علیه اصلیت نظام و بالاترین مقامات حکومتی شعار سردادند. نیروهای سرکوب بسیج و سپاه در آن زمستان دست کم ۵۰ شهروند معترض را به قتل رساندند.
نقش قاسم سلیمانی در کشتار سالهای ۷۸ و ۸۸ توسط محمد علی جعفری، فرمانده سابق سپاه تایید شد. او در تمجید از حاج قاسم در توییتی نوشت:
بهمن ۱۳۹۶ «سردار دلها» – لقبی که رسانههای حکومتی به سلیمانی دادهاند – معترضان را فتنهگر و ضدانقلاب خواند «که با سو استفاده از برخی نارضایتیها» قصد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را داشتند: «ولی ما دشمن را شکست دادیم.» سلیمانی اعتراضات مردمی را «حرکتی نابخردانه» میخواند. در کشتار دست کم ۱۵۰۰ شهروند ایرانی در عرض ۳ روز طی خیزش «آبان خونین»، سلیمانی نقش بسزایی داشت. نیروهای تحت فرمان او در سوریه که «مدافعین حرم» نام تبلیغاتی آنهاست، تایید کردند که «نپذیرفتن مسئولیت» از سوی «دولتیها» باعث شد که آنها در «صف اول مبارزه با مردم کشور خود» بایستند.
یک روز پس از کشته شدن سلیمانی، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در گفتگویی با ایران اینترنشنال گفت که «قاسم سلیمانی مسئول سرکوب اعتراضهای مرد ایران بود. ما صدای مردم ایران را میشنویم و از آنها پشتیبانی میکنیم. من میدانم که اعتراضها در واکنش به مرگ سلیمانی اعتقاد مردم نیست. میدانم که در نهایت، بیشتر مردم ایران خوشحالند؛ خوشحال از اینکه این تروریست از میان رفته است. سلیمانی مسئول نیروهای بسیج بوده و آنها را پیش میرانده. او میدانست که اگر صدای مردم ایران شنیده شود، موجودیت او به خطر میافتد.»
سلیمانی برون مرزی
نقش سلیمانی در کشتن شهروندان معترض، محدود به مرزهای ایران نمیشود. او نیروهای قدس سپاه را در سال ۱۳۹۰ برای سرکوب مخالفان بشار اسد به سوریه فرستاد. در حالیکه ماشین تبلیغات رژیم سعی بر این دارد که نقش سلیمانی در مبارزه با داعش در عراق و سوریه را پررنگ جلوه دهد، باید گفت که نیروهای قدس تحت فرماندهی قاسم سلیمانی پیش از پیدایش داعش به منظور حمایت از رژیم اسد به سوریه اعزام شده بودند. طبق گزارشات نهادهای بینالمللی تا دیماه ۱۳۹۸ بیش از ۳۸۰ هزار شهروند سوری در این جنگ خانمانسوز کشته شدهاند. ۳۵۰۰۰ تن از این شهروندان زنان و کودکان بوده اند؛ امری که موجب بخشیدن لقب «کودککش» به سلیمانی شد. در جریان جنگ داخلی سوریه، سلیمانی تعداد نیروهای شاخه برون مرزی سپاه را با آوردن مزدور از افغانستان، عراق، یمن و لبنان تحت عناوین مختلف افزایش داد و «مدافعین حرم» را پدید آورد.
او حامی اصلی نیروهای تروریستی حزبالله و حماس بود که از فعالیتهای این گروهها چه با ارسال پول و چه با اسلحه پشتیبانی میکرد. در یکی از آخرین موارد محمود الزهار، از بنیانگذارن حماس، تایید کرد که قاسم سلیمانی ۲۲ میلیون دلار در ۹ چمدان ۴۰ کیلویی به آنها داده بود و میخواسته که بیشتر هم بدهد، اما آنها قادر به حمل بیش از این مقدار نبودهاند.
کتائب حزبالله در عراق و نیروهای شبهنظامی دیگری در منطقه، همه از دستآوردهای قاسم سلیمانی هستند. در اکتبر ۲۰۱۹، یک روز پس از شعلهور شدن اعتراضات مردمی در عراق، او سفری غیر منتظره به این کشور داشت. طبق گزارش اسوشیتدپرس «سرباز ولایت» در این دیدار نحوه برخورد با اعتراضات مردمی را به مسئولان عراقی آموزش میداده. به گزارش این خبرگزاری به نقل از دو مقام امنیتی عراقی، قاسم سلیمانی به آنها گفته «ما در ایران میدانیم چه رفتاری با معترضان کنیم.» سال ۲۰۱۹ در اعتراضات عراق دست کم ۳۱۹ نفر کشته و بیش از ۱۵۰۰۰ تن مجروح شدند.
سلیمانی به هیچ وجه “قهرمان” نبود. قاسم سلیمانی باعث آواره شدن هزاران زن و کودک و خانواده شد و شهروندان معترض را در ایران و خاورمیانه قتل عام کرد. مردم تمام کشورهای منطقه از بین رفتن او را جشن گرفتند و حتی در سالروز کشته شدنش، قادر به پنهان کردن شوق خویش نیستند.
ترجمه فارسی مقاله Soleimani Dismantled، به قلم آرزو صابری