یاسر عرفات؛ دنیا او را به این نام میشناسد. تاریخ اما، او را به نام کاملش میخواند: «محمد عبد الرؤوف عرفات القدوة الحسيني» کنیه «ابوعمار». عرفات در مورد زادگاهش دروغ و ضد و نقیض بسیار گفته است، یک بار خود را زاده در محلهی تاریخی شهر اورشلیم معرفی میکند و بار دیگر، غزه را محل تولدش مینامد، اما تاریخ، بدون هیچ تردیدی، زادگاهش را قاهره شناسایی و ثبت کرده است. به محض اینکه رشتهی نام وی را باز کنیم، رد خون نیز در نسبش آشکار میشود: الحسینی.
بغداد، یکشنبه یازدهم خرداد سال ۱۳۲۰ خورشیدی، اول ژوئن ۱۹۴۱میلادی:
«به کوچه و خیابانها سرازیر شده بودند. کجبیل و قمه و بعضی هم تفنگ در دست داشتند. دسته دسته یورش میآوردند. شهر را محاصره و سپس فتح کردند. صدای فریادشان همه جا را پر کرده بود. بر سر راهشان مسلمانان را همراه میکردند. با مسیحیان کاری نداشتند. فقط دنبال یهودیان بودند. هرچه پیش میآمدند، به تعدادشان افزوده میشد. جمعیت پر بود از زن و بچه و نوجوانهایی که از شادی هلهله میکشیدند، انگار عروسی بود.»
یکی از شاهدان عینی، پوگرومی را که هشتاد سال پیش در چنین روزی در بغداد اتفاق افتاد، اینگونه به تصویر میکشد. شاهدی دیگر: «در محله ابوسفیان، یکی از فقیرنشینترین محلات درب خانهها را با لگد میشکستند. اثاثکشی بزرگی راه افتاده بود. هرچه را که نمیتوانستند با خود ببرند، نابود میکردند. پشت سر این جماعت، موج دومی از جمعیت به منازل غارتشده سرازیر میشد. چیزی برای تاراج نمانده بود. مردها را با خود میبردند. هرکسی را که کوچکترین مقاومتی از خود نشان میداد، درجا از تیغ میگذراندند و به زنها تجاوز میکردند.»[۱]
فرهود نام این فاجعه تاریخیست، که طی دو روز یکم و دوم ماه ژوئن سال ۱۹۴۱ در بغداد به وقوع پیوست و بعضی آن را «هولوکاست عربی» نامیدند. در این دو روز صدها شهروند یهودی که بیش از یک چهارم جمعیت بغداد آنزمان را تشکیل میدادند کشته شدند. هویت اجساد ۱۸۰ نفر از قربانیان یهودی تشخیص داده شد. بیش از ۶۰۰ جسد در گورهای دستهجمعی دفن شدند، ۵۸۶ کسب و کار متعلق به یهودیان و ۹۱۱ خانه مسکونی آنها ویران شد. کنیسههایشان به آتش کشیده شد و در آن روز طومارهای تورات در بغداد طعمهی آتش فرهود شد. مسلمانان بغداد «اقتل الیهود» فریاد میکشیدند و به زنان باردار تجاوز میکردند. کودکان را به دجله پرت میکردند. در کتاب « کوچه پسکوچههای بغداد» سلیم فتال، فرهود را به خاطر میآورد: «جماعت آدمکش و تجاوزگر،… که به قربانیان خود فلهای و بیرحمانه آسیب میرساند. این جماعت گلوی قربانیانش را بیخ تا بیخ میبرید، اعضای بدن آنها را با خنجر قطع میکرد و با چماق جمجمه آنها را متلاشی میکرد. زن و کودک و افراد سالمند، برایش تفاوتی نداشت. […] نوزادان و بچهها را در آن روز به دجله انداختند. بعضی از آنها را پیش از آنکه به آب بیاندازند، با شمشیر مثله کرده بودند.»[۲]

ادوین بلک، نویسنده و محقق آمریکایی مینویسد: «واژهی عربی فرهود، یعنی مصادرهی خشونتآمیز اموال. این واژهای بود که یهودیان اروپایی در دوران جنگ جهانی دوم، هرگز با آن آشنا نشدند و به گوششان نخورده بود. از سوی دیگر هولوکاست هم واژهای بود که یهودیان عراق در دوران جنگ هرگز چیزی از آن نشنیده بودند. ولی هر دو گروه میرفتند که بزودی با معنی این دو واژه، بی توجه به اینکه زبان مادریشان چه بود، آشنا شوند. پس از وقایع یکم و دوم ژوئن ۱۹۴۱ هر دو واژه یکی شدند.»
اگر امروز در منابع عربی و یا فارسی در مورد این جنایت هولناک جستجو کنید، یا چیزی پیدا نمیشود، یا بسیار اندک و یا کاملا تحریف شده و با دروغ درهمآمیخته. یکی از دلایل اصلی این امر، عاملان این جنایت تاریخی هستند؛ نامهایی که در ادبیات «اسلام انقلابی» و «مسئله فلسطین» به عنوان قهرمان و بانیان «محور مقاومت» از آنها یاد میشود: محمد امین بن محمد طاهر الحسینی.
الحسینی به آدولف هیتلر لقب «ابو علی»، پدر علی ابن ابی طالب، را بخشیده بود و با این لقب او را در جهان اسلام آن روزها، پدر معنوی تمام مسلمین، به ویژه شیعیان معرفی کرد. او چنان شیفتهی «شبهای بلورین رایش» و «پوگروم نوامبر» نازیستها شده بود، که با الگوبرداری از آن جنایات، نمونهی اسلامی و بومیسازی شدهی آنها را، پس از مدت کوتاهی در بغداد سال ۱۹۴۱ به واقعیت تبدیل کرد. امین الحسینی در همان سال ۱۹۳۳، سال «قبضه قدرت» توسط هیتلر در آلمان، به او از طریق کنسولگری این کشور در اورشلیم پیام داده بود و حمایت امت اسلامی از جنبش فاشیستی و سلطه نازیسم را اعلام کرده بود و مبارزه با یهودیت را اولویت اصلی جهان اسلام عنوان کرده بود. ژانویهی ۱۹۳۷، نیویورک تایمز از قول الحسینی نوشت: «اعراب و آلمان نازی، دوشادوش یکدیگر بر علیه صهیونیسم در فلسطین مبارزه میکنند. دشمن مشترک ما انگلیسها و جهودها هستند.» شب پیش از فرهود، نیروهای امین الحسینی خانه و مغازههای یهودیان را با کشیدن حمزه به روی آنها علامتگذاری کرده بود و چندین هفته بود که «رادیو سیزن» پروپاگاندای نازیستها را با حجم زیادی منتشر میکرد: «جهودها را بکشید. بکشید آنها را که تمام ثروتتان را به یغما بردهاند و حالا برای حمله به امنیت و آسایش شما نقشه در سر میپرورانند. اعراب سوریه، عراق و فلسطین، منتظر چه هستید؟ جهودها میخواهند به زنهای شما تجاوز کنند، کودکانتان را بکشند و شما را نیست و نابود کنند…»
شش ماه بعد الحسینی، پس از فرار از عراق به ایران و پناهندگی در سفارت ژاپن و فرار مجدد از آنجا به برلین، موفق به دیدار با پیشوای خویش «ابو علی»، آدولف هیتلر، شد. تا پایان جنگ آنجا بود و به فعالیتهای یهودستیزانهی خود ادامه میداد و از هولوکاست با جدیت حمایت میکرد. پس از شکست نازیها به مصر پناهنده شد و در آنجا به فعالیتهای جنایتکارانهی خویش ادامه داد. او همطایفه و از بستگان یاسر عرفات، معلم، الگو و حامی او بود.
الحسینی نه تنها از سوی «جنبش آزادیبخش فلسطین» بلکه حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی به عنوان قهرمان مدح و ستایش میشود. او را «شیخ الجهاد»، «مبارز بزرگ جهان اسلام» و یکی از شخصیتهای طراز اول مسلمان مینامند. و اگر امروز در دانشنامهی حوزوی مطلبی را که در خصوص زندگی و دستاوردهای او نوشتهاند بخوانید، هیچ اثر و نامی از فرهود، از هولوکاست عربی در آن نخواهید یافت.
اندیشهی «فرهود» را اما امروز در میدان فلسطین میشود دید، در شمارش معکوس نابودی اسرائیل، در کنفرانس هولوکاست تهران، در مسابقات کاریکاتور و نقاشی هولوکاست، در روز قدس، در درونیترین هستهی ایدئولوژی نفرت و انقلاب، که حول محور آن، هویت غیرانسانی و جنایتکارانهی جمهوری اسلامی متبلور میشود.
[۱]. Nathan Weinstock, Der zerrissene Faden. Wie die arabische Welt ihre Juden verlor 1947-1967
[۲]. Salim Fattal, In the Alleys of Baghdad