دو روز از انتشار ویدیوی یک دقیقه و بیست و شش ثانیهای شکنجه و خشونت پلیس مشهد که منجر به مرگ شهروندی به نام مهرداد سپهری شد میگذرد. مهرداد سپهری عامدانه به قتل رسید؛ مستقیما توسط پلیس. او در بازداشت و در ملاءعام قربانی خشونت عریان نیروی انتظامی شد. در این مورد هیچگونه تردیدی نیست. اسناد و شواهد موجود جایی برای تبرئه و توجیه مجرمان که در این پرونده خود مجریان قانونند باقی نمیگذارد. با این حال رسانهها و دستگاههای حکومتی در ۴۸ ساعت گذشته کارزار ضداطلاعاتی و پروپاگاندای گستردهای به منظور ایجاد سردرگمی و شک و تردید در اٰذهان عمومی، تلطیف خاطر جامعه مدنی، تطهیر چهره نظام، تخریب تصویر فرد قربانی، مخدوش نمودن پرونده قتل، وانمود کردن وجود امکان دادخواهی در سیستم فاسد قضایی و در انحصار و کنترل کامل قرار دادن تمامی مجراهای اطلاعاتی که به هر نحوی با قتل مهرداد سپهری در ارتباط هستند – به اختصار: خفه کردن امکان شکلگیری هر نوع اعتراض مدنی نسبت به این جنایت حکومتی در نطفه – را کلید زدند.
مجموعه این اقدامات شابلونی از رفتارهای تکراری رسانهها و دستگاههای حکومتی را میماند. شابلونی که نظام در مواجهه با موارد بسیار دیگری در گذشته از خود به جا گذاشته. آخرین مورد: دختر آبادنی، بهاره چشم براه!
این مجموعه رفتارها در کیفیت و فرم همان اندازه تکراری و شبیه به هم هستند که در دینامیک و زمانبندی؛ به گونهای که انگار در پشت این اقدامات هیچ انسانی وجود ندارد و یک ماشین بیرحم و روح، هربار که اتفاقی در جامعه رخ میدهد یکی از کلیدهایش فشرده شده و یک سری از واکنشها و رفتارها را موجب میشود، هر بار که به بهارهای تجاوز میشود ماشینی از وحشت، خشونت، دین و دروغ و اعتراف اجباری روشن میشود، چشمبراه دختری با اختلالات روانی، اسیدپاش و ولنگار معرفی میشود؛ قتل مهرداد در خودروی پلیس دکمهی اعتراف اجباری و دروغ و دین و خشونت و وحشتِ ماشین را فشار میدهد و سپهری معتاد متجاهر و مزاحم نوامیسی که در حالتی غیر عادی در خودروی پلیسِ قانونمند خودش کشته، خودکشته و یا خودکشی شد میشود.
برگردیم به آغاز ماجرای مهرداد سپهری:
بیبیسی فارسی روز شنبه، سوم آبان ۱۳۹۹ ویدیویی منتشر کرد. این ویدیو از ترکیب چندین کلیپ ساخته شده است و ۱ دقیقه و ۲۶ ثانیه زمان آن است. علاوه بر لوگوی آشنای بیبیسی که در تمام طول فیلم در گوشه سمت چپ بالای تصویر قرار دارد، بیبیسی بر روی این محصول روایتی از جنایت را به بیننده از طریق متنگذاری بر روی فیلم تزریق میکند. روایت تزریقی بیبیسی با این تصویر آغاز میشود:

مکان: شهرک حجت مشهد.
زمان: ظاهرا ۲۹ مهر ۱۳۹۹!
این اطلاعات میتواند از جانب فرستندهٔ این ویدیو کلیپها به بیبیسی ارسال و یا از داخل فایل استخراج شده باشند. ولی هیچ چیز در “ظاهر” این کلیپ نمیتواند بگوید که زمان این وقایع ۲۹ مهر ۱۳۹۹ است. ۲۹ مهرماه برابر است با روز سهشنبه هفتهی گذشته. برادر مهرداد سپهری، مسعود، در گفتگو با خبرنگار صدا و سیمای ج ا گفت که این اتفاق در روز دوشنبه، یعنی ۲۸ مهرماه ۱۳۹۹ افتاده است و نه “ظاهرا ۲۹ مهرماه”:
در ثانیهٔ ۴۱ این فیلم، بیبیسی واقعه را به پسزمینه مبدل میکند و روایت خود را به این شکل در جلوی تصویر قرار میدهد:

مسعود سپهری در گفتگو با ایران اینترنشنال گفت:
«شاهدان عینی تاکید کردند که ماموران برادرش را پس از ضرب و جرح به مدت ۴۵ دقیقه، درحالی سوار ماشین نیروی انتظامی کردند که وی سالم بوده ولی در خودرو ماموران با دستشان سر مهرداد سپهری را گرفتند و بردند پایین صندلیها و زانویشان را پشت او گذاشتند و با شدت بیشتری او را مورد ضرب و جرح قرار دادند.»
بنابراین این ادعای بیبیسی نیز نادرست است که مهرداد در زمان انتقال به داخل خودرو بیهوش بوده، دقیقا خلاف آن صحیح است. او طبق این اظهارات کاملا هوشیار بوده و احتمالا در مقابل خشونت پلیس نیز سعی در دفاع از جان خویش داشته.
مهرداد را ماموران در داخل خودرو کشتهاند. تصاویری که از جراحات بر جای مانده بر روی جسد وی منتشر شده این واقعیت را تایید میکنند. علاوه بر این، پلیسی که در برابر چشمان مردم آن حجم از خشونت و توحش را از خویش نشان میدهد، در فضای آزاد و به دور از چشم شاهدان، در داخل خودرو چگونه رفتار خواهد کرد؟
از آنچه پلیس در داخل خودرو بر سر مهرداد سپهری آورد فیلمی در دست نیست. اما از آنچه پس از انتشار ویدیوی مربوط به جنایت مامورانش انجام داد، فیلمی در رسانههای حکومتی دست به دست میشود که یا ساختهی خود پلیس و یا به سفارش آن است. چرا که در ساخت این فیلم منابعی به کار رفته که تنها در اختیار نیروی انتظامی است، مانند صدای ضبط شدهی زنی که به پلیس برای شکایت زنگ زده است و درخواست ارسال نیرو به خیابان توس ۵۳ فتحی… در مشهد را دارد. این فیلم روز یکشنبه، ۴ آبان ۱۳۹۹ توسط سایت «صبح توس» منتشر شد و بلافاصله توسط رسانههای دیگر حکومتی مانند رکنا و باشگاه خبرنگاران جوان و غیره بازنشر شد که همه از «صفر تا صد» یا «سیر تا پیاز» ماجرای «معتاد متجاهر» یا فردی که «برای شهروندان ایجاد ناامنی» میکرده را تیتر زدند.
فیلم با تصویری سیاه و سفید از صفحهی یک نمایشگر آغاز میشود که انگار تصاویر ضبط شدهی یک دوربین مداربسته را نشان میدهد. تصویر، گوشه سمت چپ نمایشگر را نشان میدهد. گوشه سمت راست که اطلاعات مربوط به ساعت و تاریخ فیلم معمولا در آن قسمت دیده میشود، نه تنها در تصویر نیست، بلکه دوربین از آن قسمت مانیتور آشکارا تا پایان فیلم دوری میجوید.

تصویر با صدای زنی که تماس تلفنی گرفته و همچنین موزیکی هیجانی میکس شده. علاوه بر این روی فیلم هم، شبیه به فیلم بیبیسی، روایتی خاص حک شده تا داستانی که در تصویر قابل شناسایی نیست را رنگ و رویی واقعی ببخشد.
سایتهای حکومتی در روایتشان بر خلاف بیبیسی فارسی زمان واقعه را نه روز سهشنبه ۲۹ مهرماه، بلکه روز یکشنبه ۲۷ مهر عنوان کردهاند، که این تاریخ نیز همانطور که پیشتر در این مقاله ذکر شد، با اظهارات مسعود سپهری، برادر مقتول مغایرت دارد.
محصول مشترک «صبح توس» و پلیس مشهد از ترکیب ۴ صحنه با هم ساخته شده است. صحنهها بدون روایت تزریقی فیلم به خودی خود هیچگونه ارتباط زمانی و مکانی و یا منطقی با هم ندارند:

فیلم سیاه و سفید رنگی میشود. افرادی در اطراف یک مرد که در خیابان روبروی مغازهای ایستاده جمع میشوند و به او حمله میکنند. پلیس از راه میرسد. مرد در برابر چشمان مامور پلیس به باد کتک گرفته میشود و به زمین میافتد. مامور نیروی انتظامی کاملا انفعالی عمل میکند و فقط نظارهگر معرکه است. اگر صحت داشته باشد و مرد حاضر در فیلم مهرداد سپهری باشد، این سند نشان میدهد که او نه تنها دست روی هیچکسی بلند نمیکند، بلکه توسط افرادی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد که پلیس کاری به کار آنها ندارد. در این قسمت از فیلم دو متهم وجود دارد: یکی پلیس منفعل و دیگری مردی با لباسی آبی رنگ که با مشت و لگد به مهرداد حمله میکند و او را به زمین میزند. صحنهی دوم برشی از فیلم بیبیسی است با فیلتر قرمز؛ سازندگان، تکهای از فیلم که کمترین خشونت در آن دیده میشود را انتخاب کردهاند. صحنهی بعدی یک خودرو که شیشهاش شکسته شده و احتمالا مورد سرقت قرار گرفته را نشان میدهد که معلوم نیست چه کسی، کی و کجا این خودرو را تخریب کرده – صحنهای بیربط به ماجرای قتل مهرداد سپهری توسط پلیس. صحنههای آخر فیلم ادامه همان صحنههای دوربین مدار بسته است که در آنها دیده میشود که چگونه مردی (شاید مهرداد سپهری) مورد حمله و ضرب و شتم عدهای دیگر در حضور مامور پلیس قرار میگیرد. دوربین داخل مغازهای را نشان میدهد که به احتمال قوی به خود مهرداد سپهری تعلق دارد.
نیروی انتظامی با همکاری رسانههای حکومتی این محصول شرمآور را در حالی تولید و پخش کرده که هیچکدام از اتهاماتی که به مهرداد سپهری پس از قتلش نسبت داده شده، حتی اگر تمامی آنها هم واقعیت داشتند، قادر به توجیه جنایت شکنجه و قتل یک شهروند بیدفاع و غیرمسلح توسط ماموران پلیس نیستند.
محمدرضا دانشورنیا، معاون امنیتی و انتظامی فرماندار مشهد ۲۴ ساعت پس از انتشار فیلم توحش ماموران نیروی انتظامی گفت:
«پلیس در آنجا از تجهیزاتی که داشته، استفاده کرده است.وقتی فرد مقاومت کند و با پلیس درگیر شود، بالاخره باید پلیس از وسایل خود استفاده کند.اگر پلیس این کار را انجام نمیداد، امکان داشت که اتفاقهای دیگری رخ بدهد»
بله. اگر پلیس این کار را انجام نمیداد، اتفاقهای دیگری رخ میداد: مهرداد زنده بود و پسربچهي چهار سالهاش امروز پدر داشت.
Cover: Mohammadali Ghasemi