17.8 C
Tehran
پنج‌شنبه 10 فروردین 1402

از اسیدپاشی تا سم‌پاشی− حملات جمهوری شیمیایی به زن

در آخرین آمار منتشر شده در خصوص مسمومیت‌های سریالی...

مسئولیت شهروندی در دموکراسی− شاهزاده در گفتگو

در آخرین روز «کنفرانس امنیتی مونیخ» که از جمعه،...

آبادان، اشرف، کلن – شکست طلسم مجاهدین

روی جلد شماره ۴۴/۲۰۲۱ مجله تسایت، منتشره در ۵...

مرکز اسلامی هامبورگ: قطب عنکبوتها

شبکه‌ای که مرکز اسلامی هامبورگ، به عنوان نهاد وابسته به رژیم جمهوری اسلامی طی ۴ دهه اخیر در اطراف خود تنیده، هرچند پیچیده، اما بسیار شبیه به همان تصویر قرانی معروف است: سست، مانند «خانه عنکبوت»

خود را در تارنمای مرکز اسلامی هامبورگ به زبان آلمانی «حجت الاسلام پروفسور دکتر محمد مفتح» معرفی کرده است. او فرزند هفتم از هشت فرزند و پسر چهارم از ۴ فرزندِ پسر محمد مفتح است که بنا به روایت حکومتی در سال ۵۸ توسط گروه فرقان به قتل رسید. نام هر چهار پسرش مثل خودش محمد است: محمد مهدی، محمد صادق، محمدرضا و محمد هادی.

خانواده عنکبوتی

پدرش تمایل شدیدی به بهره‌برداری از القاب و درجات آکادمیک داشت و تلاشهای بسیاری برای همسان‌سازی درجات تحصیلات حوزوی با دانشگاهی داشت و به همین سبب نیز جمهوری اسلامی ۲۷ آذر، روز مرگش را در تقویم به عنوان «روز وحدت حوزه و دانشگاه» و یا «روز وحدت روحانی و دانشجو» ثبت کرده است. خود محمد هادی بهترین نمونه‌ی این نوع بهره‌برداری از درجات دانشگاهی را به نمایش می‌گذارد. او نه دکتر است و نه پروفسور. با رانت خانوادگی وارد دانشگاه فنی شد و با استفاده از همان رانت تا مقطع لیسانس خواند. مابقی تحصیلات وی تحصیلات حوزوی بوده – دکترای قرآن و حدیث از «اصول الدین قم» را دارد، مرکزی که سال ۱۳۷۵ به حکم خامنه‌ای تاسیس شد و محمد هادی یکی از اولین ثبت‌نام کنندگان این مرکز بود که ۳ سال پس از تاسیس آن مدرک «کارشناسی ارشد قران و حدیث» را اخذ نمود- و لقب پروفسوری را هم به دلیل تدریس خارج فقه در حوزه و مراکز آموزشی تحت پوشش حوزه کسب کرده است. نه تنها او، بلکه تمام اعضای خانواده‌اش تا خرخره در رانت فرو رفته‌اند. برادرش مهدی، نماینده‌ی دوره‌های چهارم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و دوره‌ی کنونی،‌مجلس «انقلابی» یازدهم است – مردی برای تمام ادوار. هیچ فردی به اندازه‌ی او نتوانسته از «آقازادگی» با این تداوم و ثبات ثمره ببرد. مهدی اساسا کاری با سیاست ندارد. در مجلس فقط مشغول به دلالی و کارچاق‌کنی است و به همین دلیل در ادوار مختلف در مناسبترین جای مجلس برای یک کارچاق‌کن، فعالیت کرده است: کمیسیون برنامه و بودجه. آقای “پروفسور” مفتح می‌گوید پدربزرگش آخر عمری دیگر قدرت تکلمش را از دست داده بوده ولی هنگام نماز زبانش باز می‌شده و «تا الله اکبر آخر نماز را صریح و واضح» مانند بلبل تلاوت می‌کرده. بعد نماز اما باز زبانش قفل می‌شده – تا این حد مستحق رانت. محمد صادق، برادر دیگرش سالها قائم مقام وزیر بازرگانی بوده و اکنون نیز در وزارت صنعت، معدن و تجارت مشغول به «قائم مقامی» است. محمدرضا‌یشان هم در وزارت خارجه مشغول بوده و اکنون نیز سفیر جمهوری اسلامی در نیوزیلند است. خودش هم که به حکم خامنه‌ای از شهریور ۱۳۹۷ تا به امروز رئیس مرکز اسلامی هامبورگ است. «ما برادران و خواهران، بعد از شهادت پدرم، در این ۳۰ سال اصل نانوشته‌ای داشتیم، بنا به این که از پدرمان یاد گرفته بودیم گرفتار هیاهوها و هیجاناتی که در جامعه ایجاد می‌شود، نشویم و فقط به وظیفه شرعی خودمان عمل کنیم» این بهترین تعریف از نحوه‌ی حیات انگلی خانواده‌ی مفتح در نظام مقدس است، که محمد هادی از زبان خودش نقل کرده. محمد هادی در بیوگرافی آلمانی خود که بر روی وبسایت مرکز اسلامی هامبورگ درج شده، هیچ اثری از سوابق شغلی خویش در دستگاه‌های حکومتی به جا نگذاشته. در خواننده این تصور ایجاد می‌شود که هادی فردی صرفا دانشمند است که تمام عمرش فقط مشغول به تفکر در مباحث دینی بوده. در بیوگرافی‌هایی که مفتح به زبان فارسی در وبلاگ شخصی خودش و در گفتگو با رسانه‌های حکومتی به جا گذاشته اما هیچ کجا از بیان پررنگ خوش خدمتی‌هایش در بدنام‌ترین دستگاه‌های حکومتی چشم پوشی نکرده. او در صدا و سیمای خامنه‌ای، در مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوه قضائیه سالهای متمادی عهده‌دار مسئولیتهای مختلف بوده است.

این تفاوت بین ظاهر و ماهیت، بین بیرونی و اندرونی، بین تصویر و عملکرد را می‌توان به عنوان یکی از بارزترین ویژگی‌های مرکز اسلامی هامبورگ نام برد؛ مرکزی که به ظاهر مسجد و عبادتگاه است؛ گنبد و مناره و نمای آن کاشی‌های آبی دارد ولی در واقع یک انجمن است که از سال ۱۳۴۴ توسط بهشتی از «مسجد جامع» به «مرکز اسلامی هامبورگ» تغییر نام و در دفاتر رسمی شهر هامبورگ به عنوان حقوقی «انجمن» تغییر ماهیت داد.

شبکه عنکبوتی

تقریبا دو دهه پیش، نهاد امنیتی «حفاظت از قانون اساسی آلمان» مرکز اسلامی هامبورگ را این گونه تعریف کرده بود:

«بازوی توسعه‌یافته‌ی رهبری انقلاب از تهران، که به شکلی سازمان‌یافته با هدف اشاعه افکار اسلام‌گرایانه در آلمان بر اساس الگوی جمهوری اسلامی، نفوذ خود در جامعه‌ی شیعه را، منجمله از طریق تاسیس مراکز جدید اسلامی و پشتیبانی از طرحهای اینچنینی و یا اشکال مختلف همکاری با گروه‌ها و نهادهای مشابه در آلمان و سایر کشورهای اروپایی تشدید و تعمیق می‌کند. در این میان اقداماتی از قبیل شرکت فعال در مراسم عمومی مانند «روز درهای باز مساجد» که هر ساله برگزار می‌شوند و یا برگزاری سخنرانی‌ها و سمینارهایی که دانشمندان غربی نیز به شرکت در آنها دعوت می‌شوند، با هدف ارائه‌ی «چهره‌ای خیرخواهانه و مبتنی بر تعامل از اسلام» انجام می‌پذیرند. اما به عنوان نهادی حکومتی، مرکز اسلامی هامبورگ همواره پایبند به اهداف انقلاب خمینی است، که هدف اصلی آن صدور انقلاب اسلامی به منظور اسلامی کردن تمام جهان است.»

با این وجود وقتی در منوی سایت به سراغ صفحه‌ای می‌رویم که در آن در خصوص «منابع مالی» این مرکز توضیح داده شده، می‌خوانیم که «۱۰۰٪ منابع مالی مرکز اسلامی هامبورگ از طریق خیرات و کمک‌های مالی مردمی تامین می‌شود و هیچ پولی از نهادها و مراکز حکومتی دریافت نمی‌کند.» به دنبال این جمله مقاله‌ای نظری شبیه به آنچه در توضیح‌المسائل علمای شیعه در باب مقوله «خمس و زکات» ذکر شده، می‌آید.
یکی از سوابقی که در بیوگرافی آلمانی “پروفسور” مفتح دستخوش خودسانسوری شده، تدریس در «جامعه المصطفی العالمیه» و همکاری با این مرکز تشنه‌ی بودجه و ثروت ملی است. این نهاد نیز خود را یک «مرکز علمی با هویتی حوزوی» به دنیا معرفی می‌کند. جامعه المصطفی اما در خارج از ایران یدی طولانی در زمینه «پول‌شویی و تامین مالی فعالیت‌های تروریستی» دارد؛ فعالیتهایی که سال گذشته منجر به تحریم این نهاد از سوی خزانه‌داری آمریکا شد. این به اصطلاح دانشگاه، که هادی مفتح از “پروفسورهای” آن بوده، به دلیل پشتیبانی گسترده به منظور جذب نیرو برای نیروی قدس، که مسئولیت فعالیتهای نظامی و تروریستی برون مرزی سپاه پاسدارن را عهده‌دار است، در لیست تحریم‌های ایالات متحده آمریکا قرار دارد. در بودجه‌ی ۱۴۰۰ این نهاد ۴۶۵ میلیارد تومان را به تنهایی می‌بلعد. زیرمجموعه‌ها و شاخه‌های کوچک و بزرگ این نهاد نیز جداگانه از محل بودجه ارتزاق می‌کنند. یکی از این شاخه‌ها «مجمع جهانی اهل بیت» است، که در حال حاضر به سرپرستی رضا رمضانی، رئیس پیشین مرکز اسلامی هامبورگ و عضو مجلس خبرگان اداره می‌شود. مجمع جهانی اهل بیت نیز در ۱۴۰۰ با ۵۰٪ افزایش، ۷۵ میلیارد تومان بودجه از دولت دریافت می‌کند و با «جامعه المصطفی» نیز «سند همکاری» امضا کرده. رضا رمضانی که ظاهرا فعالیتش در مرکز اسلامی هامبورگ، پس از آمدن محمد هادی مفتح به پایان رسیده، اما جایی دیگر در هامبورگ نامش به چشم می‌آید: در «شورای مجامع اسلامی در هامبورگ»؛ کوتاه: «شورا» (SCHURA)
مرکز اسلامی هامبورگ تحت پوشش این «شورا» قرار دارد که رمضانی، رئیس پیشین مرکز اسلامی، عضو هیئت امنای آن است و با ایالت هامبورگ از سال ۲۰۱۲ قرارداد همکاری بسته است.

دیالوگ یا مونولوگ؟

یکی از واژه‌هایی که در تصویرپردازی هویت فریبکارانه‌ی مرکز اسلامی هامبورگ به شکلی تورمی از آن استفاده شده، کلید واژه‌ی دیالوگ و گفتگوست. مرکز اسلامی هامبورگ در حالی از «فرهنگ گفتگو میان ادیان و ملتها» سخن می‌گوید و بدون هیچ گونه محدودیتی به ترویج و اشاعه‌ی «ارزش‌های انقلاب اسلامی» در آلمان می‌پردازد و هرگاه موفق به مسلمان کردن یک آلمانی شود آن را در بوق و کرنا می‌کند، که تنها گفتگوی ممکن و واقعی در جمهوری اسلامی بین نوکیشان مسیحی یا هر دین دیگری با حاکمیت، گفتگوی طناب دار و گردن، دیالوگ میله‌های زندان و ارتداد است.
دیالوگ یک طرفه نیست.
اگر «انستیتو گوته تهران» را در فضای مجازی جستجو کنید به وب‌سایتی می‌رسید که لوگوی آن متفاوت از لوگوی انستیتو گوته است:

دلیل این تفاوت این است که انستیتو گوته، به عنوان نهاد رابط بین فرهنگ، تاریخ، هنر و ارزشهای جامعه‌ی آلمان در ایران اجازه فعالیت ندارد. تنها بخش آموزش زبان این نهاد است که تحت نظارت و محدودیت‌های شدید نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی مجوز فعالیت دارد. همان هم در طی سالهای اخیر بارها پلمب کرده‌اند. بیش از ۳۰ سال است که انستیتو گوته‌ای در ایران وجود ندارد.
دیالوگی هم میسر نیست.
کافیست نگاهی به تارنمای همین انستیتو در کشور همسایه ترکیه بیندازیم تا پی به نه تنها تفاوت لوگو بلکه گستره‌ی فعالیتهای فرهنگی و هنری آن با آنچه که جمهوری اسلامی اجازه وجودش را در ایران می‌دهد، ببریم:

پرسشی که در ذهن مطرح می‌شود این است: مگر انستیتو گوته چه فرهنگی را ترویج می‌دهد که جمهوری اسلامی آن را برنمی‌تابد؟ ارزشهای بنیادی دموکراتیک، درس بزرگ تاریخ رایش سوم و هولوکاست، موسیقی، ادبیات، بلنداندیشان و فلاسفه آلمان و … اینها هیچکدام اجازه‌ی بروز در ایران اشغال شده توسط حکومت اسلامی را ندارد. جمهوری اسلامی و نهادهایش نه تنها اجازه هیچ نوعی از گفتگو را نمی‌دهند، بلکه گفتمان اسلامی/انقلابی خودشان را هم به هر فرهنگی که قصد ورود به کشور داشته باشد، تحمیل می‌کنند:

«روسری به سر کردم برای گفتگو» (کلاودیا بندیکتا رُت، نایب رئیس بوندستاگ، ۲۰۱۵، در گفتگو با رادیو زمانه)


Cover: 𝕾𝖍𝖆𝖉𝖔𝖜𝕺𝖋𝕿𝖍𝖊𝕷𝖎𝖔𝖓

در همین زمینه

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here