مدتها اینطور به نظر میرسید که کارها بین ایران و روسیه به شکل روشنی تقسیم شدهاند. تهران به نیروهای زمینی رسیدگی میکرد و مسکو حاکم آسمانها بود. در هدف مشترک هم شکی وجود نداشت: رژیم بشار اسد باید بماند؛ مخالفان با اعمال خشونت از بین بروند.
اکنون دمشق، به کمک ایران و روسیه، موفق به بازپسگیری تقریبا کامل مناطق پرجمعیت و حاصلخیز فلات مرکزی این سرزمین شده است. اما بنا به گفتهٔ کارشناس روسی علوم سیاسی، آلکسهای خلبنیکوف، حال که فاز نظامی رو به پایان است، مسائل سیاسی و اقتصادی در کانون توجه قرار میگیرند. مسائلی که روسیه و تهران بر سر آنها به هیچ وجه اتفاق نظر ندارند.
به باور خلبنیکوف، “روسیه به این درک رسیده است که حضور پررنگ ایران در سوریه، مانعی بزرگ بر سر راه کشورهای حاشیه خلیج فارس، اروپاییها و آمریکا برای رسیدن به یک راه حل سیاسی با رژیم است.” به همین دلیل مسکو در موقعیت دشواری قرار گرفته است: “روسیه چگونه خواهد توانست، موفقیتهای نظامیاش را به بهرهبرداریهای سیاسی و اقتصادی تبدیل کند؟ نه تنها در سوریه، بلکه در سراسر خاورمیانه؟”
ازدواجی مصلحتی و ناپایدار
خلبنیکوف رابطه بین روسیه و ایران را نه به عنوان یک اتحاد، که صرفا به مثابه یک «ازدواج مصلحتی» قلمداد میکند. مسکو به تهران برای پیروزی در جنگ احتیاج دارد. پرسش حائز اهمیت اما در این میان این است: آیا میتوان با وجود این همکاری به یک صلح پایدار دست یافت یا خیر؟ کرملین برای حضور بلندمدت در سوریه برنامهریزی کرده است. قرارداد رهن پایگاه دریایی طرطوس و همچنین پایگاه هوایی حمیمیم که سه سال پیش تمدید شدند، برای ۴۹ سال آینده اعتبار دارند. توسط این قراردادها سلطه قدرت روسیه بر سواحل شرقی مدیترانه و سایر نقاط خاورمیانه سایهافکن خواهد شد. اما برای اینکه مسکو بتواند تمرکز خود و نیروهایش را بر تمام منطقه گسترش دهد، باید صلح و آرامش هرچه زودتر به سوریه بازگردد.

ثبات در سوریه برای کرملین اما به این جهت اهمیت دارد، چراکه روسیه از این طریق میخواهد الگویی در منطقه پدید آورد. رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، میخواهد از این طریق به غرب ثابت کند که رژیمهای اقتدارگر در خاورمیانه امنیت و رفاه بیشتری برای مردم این منطقه به ارمغان میآورند تا “مدلهای آزمایشی دمکراتیک” از حکومت. ابزار مورد علاقه روسیه برای انجام این کار ارتش است. مدتهاست که مسکو بر روی اصلاحات قوای نظامی سوریه کار میکند. هدف این قوای نظامی به عقیده خلبنیکوف ایجاد انحصار قدرت است: “از طریق اصلاحات در ارتش و دستگاههای امنیتی، روسیه قصد دارد مانع رشد نفوذ ایران شود.”
برقراری نظم مورد نظر روسیه در سوریه اما تنها از راه هوا امکانپذیر نیست. این را دیگر مسکو مدتهاست که پذیرفته است. به همین دلیل نیز کرملین نه تنها نیروها، مشاورین نظامی و سربازان خود را به منطقه سرازیر کرده است، بلکه از سال ۲۰۱۶ به این سو، شروع به ایجاد و آموزش یگانهای رزمی سوریهای کرده است. اما با این کار مسکو موفق به حل مشکل اساسی خود نشده است: پس از انقلاب سال ۲۰۱۱ بسیاری از سربازان محل خدمت خود را رها کرده و فراری شدهاند.
طبق اطلاعات منتشره از «انستیتو خاورمیانه» روسیهای، ارتش سوریه ۲۵۰۰۰ سرباز را تحت فرمان خود دارد. بخش اعظم نیروهای نظامی را (بین صد تا دویست هزار تن) شبهنظامیان وفادار به رژیم اسد تشکیل دادهاند. این «قواة الدفاع» توسط سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با الگوبرداری از شبهنظامیان بسیج ایجاد شدهاند.
روسیه برای مدتی طولانی وابسته به ایران خواهد ماند
آنتون لاوروف، تحلیلگر نظامی روسی مینویسد: “نقشههای روسیه برای آوردن تمام نیروهای نظامی تحت یک فرماندهی واحد، مستقیما با ایران در تقابل است، چراکه ایران شبکه وسیعی از یگانهای وفادار ولی غیرمنظم سوریهای را تحت کنترل خود دارد که روسیه به آنها وابسته است. تامین مالی این شبکه شبهنظامیان وفادار به عهده ایران است و به همین دلیل نیز پیش از همه از تهران اطاعت میکند و نه از دمشق. این امر روسیه را بر سر یک دوراهی قرار داده است. مسکو خواهان کاهش نفوذ ایران است. در عین حال خودش به نیروهای پیادهنظام ایران شدیدا وابسته است. به باور خلبنیکوف: “برای ماندن در سوریه، روسیه سالهای سال همچنان به ایران وابسته خواهد ماند.”

اهمیت ایران و شبهنظامیان وفادار به آن، در حمله اخیر به استان شورشی «ادلب» خود را نمایان ساخت. با حمایت حملات سنگین هوایی روسیه، نیروهای اسد در ماه فوریه موفق به فتح مناطق استراتژیک و مهمی شدند، هرچند ترکیه نیروهای شورشی را توسط پهپادها و آتش پشتیبان توپخانهای حمایت کرد. نیروهای اسد شهر استراتژیک و پراهمیت «سراقب» را فتح کردند، شهری که به عنوان قطب حمل و نقل، راههای ارتباطی بین دمشق، حلب و لاذقیه از میان آن عبور میکنند. در این حمله، یکی از یگانهای ویژه شبهنظامیان حزبالله نیز نقش مهمی بازی کرد.
ریشههای عمیق شبکههای تهران
اینکه شبکههای ایرانی تا چه عمق در رژیم اسد نفوذ کردهاند را میتوان به عنوان مثال در لشگر زرهی چهارم مشاهده کرد. این لشگر تحت فرماندهی برادر جوانتر بشار اسد، ماهر اسد، قرار دارد. ماهر روابط بسیار نزدیکی با تهران دارد. یگان ویژه لشگر تحت فرمان وی نیروهای شبهنظامی ایرانی را با موفقیت در خود ادغام کردهاند.
لشگر زرهی چهارم وظیفهاش تنها حفاظت از رژیم نیست. این لشگر و تجار مورد حمایتش بخش مهمی از منابع اقتصادی ماشین جنگ سوریه را تشکیل میدهند. حتی پیش از قیام سال ۲۰۱۱، این لشگر با قاچاق عتیقهجات بسیار ارزشمند، درآمدزایی داشت. ایمان الدسوقی، استاد سوریهای علوم سیاسی، در پژوهشی در این مورد مینویسد: لشگر چهارم، برای قاچاق و فروش این عتیقهجات در آمریکای شمالی و جنوبی، از شبکههای متعلق به حزبالله استفاده میکرده است.
لشگر چهارم اکنون در جنگ، بازار تجارت فلزات کهنه را در دست دارد، اسکورت حمل و نقل کالاها تحت تسلط اوست و در مناطق مرزی مالیات و گمرکات را به منابع درآمد خود افزوده است. در مناطق مسکونی که توسط رژیم بازپس گرفته شدهاند، غارتگران به ماموریت از لشگر چهارم، لوازم خانگی را از منازل مردم تاراج کردند. فلزات با ارزش را از داخل این لوازم استخراج و ذوب و سپس به خارج از کشور صادر کردهاند.
لشگر زرهی چهارم پول، قدرت و نفوذ خود را به کار میبندد تا مقامهای مهم حکومتی در دمشق را، بر خلاف میل روسیه، به اشغال نیروهای خود دربیاورد. به عنوان مثال، سال گذشته ایران تلاش کرد، غسان علی بلال را به عنوان رئیس حفاظت اطلاعات ارتش منصوب کند. بلال، سرپرست واحد امنیت لشگر چهارم زرهی است و دست راست ماهر اسد به شمار میرود. رسانههای مخالف رژیم اعلام کردند که نیروهای اطلاعاتی دمشق علیه بلال مشغول تحقیق هستند و او در بازداشت خانگی به سر میبرد. به گفته رسانهها این امر با اعمال فشار روسیه انجام شده است.
کشف اسرارآمیز مواد مخدر

برخی از ناظران، روسیه را به عنوان بازیگر اصلی، پشت ماجرای مصادره اموال رامی مخلوف، پسر دایی بشار اسد، میبینند. این میلیاردر، شرکت مخابراتی سیریاتل را در لیست اموال خویش دارد. به گزارش فعالان حقوق بشر سوریهای، هنگامی که چندین مدیر رده بالای این شرکت دستگیر شدند، نیروهای امنیتی روسی عملیات بازداشت را سرپرستی میکردند.
از قرار معلوم مخلوف در سالهای گذشته به تدریج تحت نفوذ ایران قرار گرفته و در قاچاق مواد مخدر با حزبالله همکاری کرده است. در ماه آپریل امسال ماموران مصری ۴ تن حشیش کشف کردند که در داخل پاکتهای شیر جاسازی شده بود. این محموله از سوی شرکتی ارسال شده بود که متعلق به مخلوف است.
همچنین در ماههای گذشته، امارات متحده عربی و عربستان سعودی مقادیر عظیمی از قرصهای آمفیتامین را ضبط کردند که به احتمال بسیار قوی در سوریه تولید شده بودند. زمان کشف این محمولههای قاچاق میتواند کاملا اتفاقی باشد. احتمال اینکه اخبار منجر به کشف این مواد، از سوی منابع روسی، به منظور تخریب نیروهای سوریهای نزدیک به تهران، لو رفته باشد اما بسیار زیاد است.
قدرتآزمایی در مرزهای اسرائیل
رقابت بین ایران و روسیه به شکل آشکاری خود را در جنوب سوریه نشان میدهد. روسیه در سال ۲۰۱۷ در این منطقه با اردن و آمریکا برای ایجاد یک “ناحیه حفاظت شده” به توافق رسید. مسکو در این توافق باید تضمین میداد که شبهنظامیان نزدیک به ایران، حداقل ۴۰ کیلومتر به دور از مرزهای اسرائیل و اردن مستقر شوند. اما عبدالله الجباسینی، کارشناس علوم سیاسی متخصص در امور جنوب سوریه از انستیتو دانشگاه اروپا، میگوید، این اتفاق هرگز نیفتاد: “شبهنظامیان ایرانی و حزبالله، با حمایت لشگر چهارم زرهی و همچنین نهاد اطلاعاتی نیرو هوایی سوریه، به جنوب این کشور نفوذ کردند.” این باعث بروز خصومت و خشونت در میان اهالی بومی این منطقه میشود و تلاشهای مسکو برای ایجاد ثبات در منطقه را خنثی میسازد.

مسکو دو سال پیش با میانجیگری باعث امضای “قرارداد آشتی” میان رژیم اسد و شورشیان جنوب شد. نیروهای شورشی ملزم به تسلیم سلاحهای سنگین خود شدند. دمشق در مقابل، وعده آزادی زندانیان، استخدام دوباره کارمندان بومی در ادارات و همچنین اجازه بازگشت پناهندگان را داد. علاوه بر این، روسیه ۱۶۰۰ نیروی سابق شورشی را برای تشکیل یک واحد ویژه تحت امر خودش، در ارتش سوریه بکار گرفت. این حمایت روسیه تضمینی برای نیروهای شورشی محسوب میشود، که به نوعی آنها را در برابر حملات رژیم اسد و یا شبهنظامیان ایران حفاظت میکند.
ولی همه گروههای شورشی با چنین قراردادی موافقت نکردند. به گمان الجباسینی، از طرفی ایران نیز ۱۲۰۰ نفر از شورشیان را در یگانهای شبهنظامی خود جذب نمود. بنابر محاسبات این کارشناس، حدود ۲۰۰۰۰ شورشی هماکنون در جنوب این کشور زندگی میکنند که در هیچ نیروی دیگری جذب و ادغام نشدهاند. الجباسینی میگوید: “و هنوز سلاحهای بسیاری در این منطقه و در میان مردم وجود دارند.” برای کنترل این جمعیت مسلح، دسترسیهای رژیم بسیار محدود هستند.
از آنجا که دمشق تعهدات خود در «قرارداد آشتی» را اجرایی نکرده است، خشونت و اعتراضات در جنوب کشور، طی ماههای اخیر، افزایش یافتهاند. به عقیده الجباسینی “حضور ایران و حزبالله یکی از مشکلات اصلی این منطقه است. هدف حملات مسلحانه، تنها رژیم اسد نیست، بلکه شبهنظامیان ایرانی نیز از اهداف این حملات هستند.”
اوضاع در جنوب، به باور الجباسینی، تنها در صورتی آرام خواهد شد که روسیه، شورشیان بیشتری را در واحدهای نظامی خود جذب کند و از این طریق منطقه تحت حفاظت خود را گسترش دهد. ولی شواهد حاکی از آنند که در حال حاضر خلاف این امر صدق میکند. رژیم اسد و ایران خواهان هیچگونه قرارداد آشتی نیستند که برای مردم یاغی این منطقه نوعی خودمختاری را تضمین کند. از ماه مارس به این سو، رژیم اسد تلاش میکند، همراه با واحدهای تحت حمایت ایران به مناطقی نفوذ کند که در واقع تحت حفاظت روسیه قرار گرفتهاند.
این روند وقایع با بیانات نفتالی بنت، وزیر دفاع مستعفی اسرائیل، در تناقض است، که مدعی شده بود، نیروهای ایرانی در نتیجه حملات هوایی اسرائیل شروع به عقبنشینی از سوریه کردهاند. یحیی العریدی، یکی از سخنگویان اپوزیسیون سوریه، میگوید: “سوریه برای ایران غیرقابل چشمپوشیست. رژیم سوریه و ایران مانند دوقلوی بههمچسبیده هستند. اگر یکی از آنها بمیرد، دیگری هم خواهد مرد.”
ایران نیازی به صلح ندارد

برخلاف روسیه، ایران الزاما خواهان صلح در سوریه و یا حتی یک دولت کارآمد نیست. جمهوری اسلامی از بدو پیدایشش در سال ۱۹۷۹، با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل در کشمکش و نزاع مدام بسرمیبرد. در این میان، جنگ در سوریه تنها یک نبرد، یک مرحله در این نزاع بزرگتر است. دلیل وجودی تهران وابسته به این «مقاومت ابدی» است. اگر رژیم ایران در این مناقشه تسلیم شود، دیگر از هرگونه معنی تهی میشود.
دمشق برای تهران همچنین حکم یک پل به شبهنظامیان حزبالله در لبنان را دارد. اگر در سال ۲۰۱۱ رژیم اسد سقوط میکرد، نفوذ ایران در لبنان نیز به شدت کاهش مییافت. می توان گفت که تمام «محور مقاومت» در خطر نابودی قرار گرفته بود. ایران میخواست تحت هر شرایطی مانع وقوع این اتفاق بشود. عریدی، سرپرست سابق دانشگاه دمشق، میگوید: در مورد نوع برخورد با اعتراضات بهار عربی، در داخل رژیم سوریه یکپارچگی وجود نداشت. “ایران رژیم اسد را تشویق کرد که با خشونت با مردم معترض سوریه برخورد کند.”
در حالیکه ایران از روز نخست، تحرکات ضد انقلابی را در سوریه هماهنگ میکرد، ارتش روسیه تازه از سال ۲۰۱۵ شروع به دخالت در امور داخلی سوریه نمود. و این بار نیز، این تهران بود که مسکو را برای برداشتن چنین قدمی متقاعد کرد. عریدی میگوید: “ایران مهمترین حامی رژیم اسد است.” برای بشار اسد نیز، به همین دلیل تهران غیرقابل چشمپوشی است. دیکتاتور باید دقیقا محاسبه کرده باشد، که کدامیک از متحدینش بیشتر به او احتیاج دارد. و اینطور که به نظر میرسد، روی ایران بیشتر حساب میکند تا روسیه. خلبنیکوف میگوید: “اسد متحد دشواریست. اگر جایگزین بهتری وجود داشت، یقینا مسکو از او استقبال میکرد.”
این مطلب ترجمه فارسی مقالهای است به قلم Christian Weisflog که در تاریخ ۲۳.۰۶.۲۰۲۰ در روزنامه «Neue Zürcher Zeitung» منتشر شد