شبانه در بلژیک طرحی در پارلمان این کشور به تصویب رسید که تبادل زندانیان را بین بلژیک و جمهوری اسلامی در قالب یک معاهده ممکن میسازد. رسانههای بلژیکی از این توافقنامه عموما با نام «معامله ایران» (Iran-Deal) مینویسند. برخی دیگر از آن با عنوان «برنامهی تبادل زندانی» نام میبرند. بسیاری از رسانههای رژیم از جمله ایرنا، رسانهی رسمی حکومت، از عبارت «طرح استرداد اسدالله اسدی» برای تیتر مطالب خود استفاده کردند. البته ایرنا ساعاتی بعد تیتر خود را به «طرح استرداد مجرمین در پارلمان بلژیک» تغییر داد. حال با توجه به رای صادره از سوی دادگاه بروکسل، امروز جمعه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۱، مبنی بر ممنوعیت انتقال اسدالله اسدی به ایران، باید دید که رسانههای رژیم چه نام جدیدی بر روی این طرح خواهند گذاشت.
رسانهی سپاه، خبرگزاری فارس، روز گذشته در توضیح این طرح نوشته بود: «پیشنویس قانون تبادل زندانیان بین بلژیک و ایران با هدف آزادی یکی دیگر از کارمندان غیر دولتی بلژیکی که در ایران بازداشت است، تهیه شده است.»
از سوی دیگر دریا صفایی، نمایندهی ایرانیتبار در پارلمان بلژیک این معاهده را «معامله با شیطان» (کنایه به معاملهی مفیستوفلس با فاوست) خواند:
سعید بشیرتاش، فعال سیاسی ساکن بروکسل از «تصویب لایحهی آزادی تروریستها» در صفحهی توییتر خود نوشت.
همزمان، فرانسوا دُسمت، نماینده دیگری از پارلمان بلژیک در توییتی نوشت: «اکثریت پارلمان به قراردادی که استرداد یک تروریست محکوم شده را به ایران ممکن میسازد، رای موافق دادند. دِفی (مخفف حزب دمکرات فدرالیستهای مستقل) رای مخالف داد. با تصویب این طرح، بلژیک این پیام را به دنیا ارسال میکند که عدالتش فروشیست. “آنها که «شر کوچکتر» را انتخاب میکنند، بسیار سریع فراموش میکنند که «شر» را انتخاب کردهاند.” هانا آرنت»
دلیل استفاده از این جملهی هانا آرنت در رابطه با تصویب این طرح در پارلمان بلژیک توسط فرانسوا دُسمت، اظهارات الکساندر دکرو، نخست وزیر بلژیک و وینسنت فان کویکنبورن، وزیر دادگستری کابینهاش در دفاع از طرح مذکور حین بحثهاییست که در پارلمان این کشور درگرفت. دکرو، طبق گزارش رسانهها، انتقادات نمایندگان مخالف این طرح را همواره با ذکر این استدلال پاسخ داده که تصویب این طرح تنها راه ممکن برای آزادی اولیویه فاندکاستیل، شهروند بلژیکی محبوس در زندانهای جمهوری اسلامیست. مخالفان طرح، دکرو را به پرداخت فدیه متهم کردند و او با خشم رو به نمایندگان اپوزیسیون گفته است: «جواب خانواده فاندکاستیل را چه میدهید؟ میگویید، میگذاریم در سلول خود بپوسد؟ بلژیک شهروندانش را تنها نمیگذارد!» از سوی دیگر فان کویکنبورن به نمایندگان هشدار داده که «هر یک از ۲۰۰ شهروند بلژیکی که هماکنون در ایران هستند، میتواند نفر بعدی باشد که به زندان میافتد. آزادی فاندکستیل اولویت ماست.» به این ترتیب نخستوزیر و وزیردادگستری وی، نمایندگان را به انتخاب یک «بد» از میان گزینههای «بد و بدتر» تشویق کرده است؛ به «آزادی یک تروریست» که یک «انتخاب بد» و یا آنگونه که هانا آرنت میگوید «شر کوچکتر» است، در برابر «خطرِ در زندان ماندن فاندکاستیل و بازداشت تعداد بیشتری از شهروندان بلژیکی حاضر در ایران» که «انتخاب بدتر» و یا به زبان آرنت:«شر بزرگتر» است.
جملهای که فرانسوا دُسمت از هانا آرنت در این رابطه نقل قول میکند، برگرفته از نوشتهایست که در سالهای ۱۹۶۴/۱۹۶۵ به نگارش درآمد و پس از فوت وی منتشر شد. این نوشته در آثار به جا مانده از هانا آرنت تحت عنوان «مسئولیت شخصی در نظام دیکتاتوری» در واقع متن یک سخنرانیست. چه قشر و یا چه اجتماعی مخاطب این سخنرانی بودهاند، مشخص نیست. اما از آنجا که امروزه اکثریت سیاستمداران در پارلمان بلژیک درست با همان استدلال فاجعهباری که رایش سوم را محقق ساخت، «شر کوچکتری» را با مغالطهی «انتخاب بین بد و بدتر» پذیرفتهاند، استدلالی که هانا آرنت، بقای آن را پس از فجایع عظیمی که رایش سوم و جنگ جهانی دوم رقم زدند، امری حیرتآور خوانده بود− از آنجا که تکنیک «انتخاب بین بد و بدتر» توسط جمهوری اسلامی در چند دههی گذشته، دست کم برای اکثریت مردم ایران به تکنیکی نخنما بدل شده است، مخاطب این نوشته ما هستیم؛ ما در نظام دیکتاتوری.
از این رو خواندن چند سطر در حوالی نقل قولی که آقای فرانسوا دُسمت در توییت خود درج کرد، از اثر هانا آرنت شاید بیمناسبت نباشد:
کمتر کسی در رایش سوم بود که جنایات سالهای بعد رژیم را از صمیم قلب تائید کند، در عوض جمعیت کثیری بودند که آمادگی مطلق داشتند، همان جنایات را علیرغم میل باطنی اجرا کنند. و امروزه هر یک از آن افراد، فرقی هم ندارد که قبلا چه پست و مقامی داشته و چه کارهایی انجام داده، ادعا میکند: کسانی که به بهانههای مختلف سرشان را تنها به کار و زندگی خصوصی خودشان گرم کرده بودند و کاری به کار جامعه نداشتند، به راحتی از پذیرش مسئولیت سر باز زدهاند. البته آنهایی که کار و زندگی خصوصی خود را به عنوان استتار و پوشش برای فعالیت بر علیه رژیم استفاده میکردند از این غائله مستثنا هستند− این گزینه را میشود به راحتی نادیده گرفت؛ چرا که قدیس و قهرمان بودن، کار هر کسی نیست. اما مسئولیت شخصی و یا اخلاقی کار همه است و به همه ربط دارد و درست همینجا بود که افراد استدلال میکردند، ادامه دادن به کار و ماندن در شغل تحت هر شرایط و با هر عواقبی «مسئولانهتر» است.
در توجیه اخلاقی این افراد، استدلالِ «شر کوچکتر» [انتخاب بین بد و بدتر] نقش بسزایی را ایفا میکرد. این استدلال به شما میگوید، زمانی که در برابر دو شر قرار میگیرید، موظفید «شر کوچکتر» [بد] را انتخاب کنید، همزمان شما را از «نه گفتن» به هر دو گزینهی شر نهی میکند و نپذیرفتنِ هرگونه انتخاب را عملی غیرمسئولانه میداند. به هر کسی هم که این سفسطهی اخلاقی را محکوم کند، معمولا انگ «اخلاقگرایی استریلیزه شده» زده میشود که حاضر نیست تحت هیچ شرایط سیاسی، دست خود را آلوده کند− امری بیگانه در عالم سیاست. این نکته هم باید پذیرفت که نفی اصل انتخاب بین «شر کوچکتر و بزرگتر» (البته کانت در این مورد تنها استثنا به حساب میآید و دقیقا به همین علت نیز اغلب به جمود اخلاقی متهم میشود) نه از سوی تفکرات فلسفهی اخلاقی یا سیاسی، بلکه توسط افکار مذهبی مطرح شده که هرگونه سازش با «شر کوچکتر» [گزینهی بد] را صراحتا مردود اعلام کردهاند. چنین است که در تلمود، آنطور که اخیرا فردی در یکی از بحثهایی که در خصوص همین موضوعات مطرح شده بود، به من گفت، آمده: «اگر از شما خواستند، یک انسان را برای امنیت اجتماع قربانی کنید، او را تحویل ندهید. اگر از شما خواستند، یک زن را برای نجات تمام زنان دیگر به متجاوزین تسلیم کنید تا به او تجاوز شود، اجازه ندهید که به او تجاوز شود». و به نحوی مشابه و به گونهای که بسیار آشکار سیاست واتیکان در زمان جنگ جهانی دوم را به یاد میآورد، پاپ ژان بیست و سوم در همین راستا در خصوص رفتار سیاسی پاپ و اسقف که اصطلاحا «کردار و تدبیر» خوانده میشود، نوشت: آنها «باید هوشیار باشند… و از هرگونه سازش و همکاری با شر، به این امید که این کار آنها میتواند برای کسی مفید واقع شود، بپرهیزند».
از لحاظ سیاسی ضعف این استدلال همواره این بوده است: آنها که «شر کوچکتر» را انتخاب میکنند، بسیار سریع فراموش میکنند که «شر» را انتخاب کردهاند. از آنجا که شرِ رایش سوم عاقبت چنان هیولاوار شده بود که هر چقدر هم افق تصوراتتان را بسط میدادید، نمیشد آن را «شر کوچکتر» نامید، این فرض پدید آمد که دیگر کلک این استدلال یک بار برای همیشه کنده شده و از بنیان فروریخته است؛ ولی شگفتا که این اتفاق رخ نداد. علاوه بر این، وقتی تکنیکهای حکمرانی حکومتهای توتالیتر را مشاهده میکنیم، درمییابیم که استدلال «شر کوچکتر» [انتخاب بین بد و بدتر] به هیچ وجه تنها توسط کسانی که خارج از ساختار قدرت و دایره خواصِ حکمران هستند، مطرح نمیشود: استدلال «انتخاب بین بد و بدتر» یکی از مکانیزمهاییست که در بطن ماشینِ وحشت و جنایت تعبیه شده است. پذیرش «شرهای کوچکتر» [گزینههای کمتر بد] آگاهانه توسط حکومت در جهت عادت دادنِ کارمندان دولت و همچنین عموم مردم به عینیت «شر»، چنانکه هست، استفاده میشود. تنها به عنوان ذکر یک نمونه از موارد بسیار: نابودی یهودیان در فرایندی تدریجی به دنبال یک سری اقدامات ضدیهودی میسر شد؛ اقداماتی که هر بار با این استدلال که امتناع از همکاری با آنها موجب «بدتر» شدن اوضاع میشود، پذیرفته میشدند− تا جایی که مرحلهای فرا رسید که در آن دیگر امکان وقوع هیچ چیز بدتری وجود نداشت.
این برگردان به فارسی با استفاده از نسخهی ترجمهی آلمانی این اثر نوشته شده، که در سال ۱۹۹۱ پیش از چاپ ویرایش شده توسط جروم کوهن به زبان انگلیسی، منتشر شده بود.